← یا امام حسن→

اینجا صاحب خانه امام حسن مجتبی (علیه السلام) است
......................................
روز محشربنویسیدبه پیشانی ما لک لبیک حسن ؛
ذکرسربند مسلمانی ایرانی ما لک لبیک حسن
......................................
ممنونم از عطای کریمانه حسن
این رو سیاه را سگ کویش حساب کرد

مهمان به سر خوان نعیمم
همسایه سیدالکریمم
ghasem.ni@gmail.com
قاسم نعمتی

زینب اومد ، بانویی که قبله گاه عالمینه

دختر ارشد فاتح حنینه

صاحب بهشت بین الحرمینه

هستی حسینه

"برای دریافت سبک و سرود به ادامه مطلب رجوع کنید"

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۰۱
← نعمتی →

 

 

عاشق طواف کعبه ی آمال می کند

اخلاص را چکیده ی اعمال می کند

 

عاشق شراب می چکد از دیده ی ترش

با گریه مست می شودو حال می کند

 

برای مشاهده شعر کامل ادامه مطلب را دنبال کنید

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۰۹
← نعمتی →
نماز عشق به پا می کنم به نام حسین
به نای سینه نوا می کنم به نام حسین
تو زینبی و همه قاصرند از وصفت
کتاب عشق تو وا می کنم به نام حسین
به نام دلبرت اذن دخول می گیرم
طواف کوی تو را می کنم به نام حسین
به نام نامی معشوق شهره اند عشاق
تو را همیشه صدا می کنم به نام حسین
من از تو یاد گرفتم چنین عبادت را
میان سجده دعا می کنم به نام حسین
قسم به سجده ی تو اعتقاد من این است
نماز سوی خدا می کنم به نام حسین
تو آمدی که بگویی برای قرب خدا
وجود خویش فدا می کنم به نام حسین

دمشق و کربلا هر دو تربت عشق است
شب ولادت تو وقت صحبت عشق است

خدا عنان دل ما به دست تو داده
اسیر دام تو اما ز غیر آزاده
اگر پیاله ی ما بوی چشم تو گیرد
شود برای همیشه لبالب از باده
نوای زین ابی را به هرکسی ندهند
که این مدال فقط گردن تو افتاده
چنان سگی به در خانه ات ببند مرا
که نام صاحب کلب است نقش قلاده
اگرکه باز شود دیده ها ز نور اشک
اگر قدم بگذاریم بین این جاده
به چشم خویش ببینیم پای پرچم عشق
هنوز با کمری راست زینب استاده
خدا شهود شود بی حجاب در دل شب
 نشسته دختر زهرا میان سجاده

به بی نظیری تو اعتراف باید کرد
شبیه کعبه به دورت طواف باید کرد

زمان بوسه رسیده کمی مدارا کن
رسیده ایی بغل یار دیده ات وا کن
در این نگاه برای همیشه ای خواهر
تمام حسن خداوند را تماشا کن
به فکر عبد گنه کار باش و یک لحظه
به احترام حسین دست خویش بالا کن
به پشت معجر خود با کمی دعا کردن
تمام شهر پر از مور مثل زهرا کن
همه به یاد خدیجه رخ تو بوسیدند
جلال بانوی مکه دوباره احیا کن
ببین چگونه پدر مست دیدن تو شده
نظر به چهره ی پر افتخار مولا کن
سلام دختر حیدر شریکه الارباب
بزرگ زاده بیا و گدای خود دریاب

کسی که دست توسل بر این سرا بزند
قدم به وادی ممنوعه ی خدا بزند
حرام باد به هر عاشقی که بی اذنت
قدم برای زیارت به کربلا بزند
شناختی که من از دستهایتان دارم
بعید باشد اگر دست رد به ما بزند
همین کرامتتان شد سبب هر شب و روز
که حلقه دور نگین کرم گدا بزند
تو قرص نان خودت را به سائلی دادی
که حق به خانه ی تان مهر هل اتی بزند
تهجد سحرت بسکه غرق ذات خداست
حسین تکیه ی آخر بر این دعا بزند
از ان دمی که شده احترامتان واجب
به دست های شما بوسه مصطفی بزند
ز محضر همه سادات عذر می خواهم
اگرکه گفته ام آتش به قلب ها بزند
خدا  نیاورد آن روز را که در شهری
کسی به بی ادبی نامتان صدا بزند
به غیر حضرت زهرا کسی اجازه نداشت
که  دست بر گره معجر شما بزند...
۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۵۳
← نعمتی →

سلام بر شهدای مسجد ارک

این‌جاست مسجدی که شبی جلوه‌گاه شد ---------- محراب عشق بود ولی قبله‌گاه شد

آتش گرفت هر که به سویش نگاه شد --------------- اینجاست مسجدی که شبی قتل‌گاه شد

اینجا وصال عاشق و معشوق درک شد -------------- معراج نوکران حسینی ز ارک شد

 

ای سینه سرخ‌ها شهدا یادتان بخیر ------------------- ای زائران کرب‌وبلا یادتان بخیر

ای ساکنان عرش خدا یادتان بخیر -------------------- در این بساط روضه‌ی ما یادتان بخیر

ارباب شاهد است در این مسجد خدا ----------------- یک شب نبوده روضه بخوانیم بی شما

 

معشوق در نماز جماعت ظهور کرد -------------------- محراب را به جلوه چنان کوه طور کرد

این بزم وصل را قدمی غرق نور کرد ------------------ گفتند مادر آمده از اینجا عبور کرد

پیچید بین شعله‌ی آتش شمیم سیب ------------------ آمد به گوش زمزمه‌ی مادری غریب

 

این عرشیان چو مادرشان سینه‌زن شدند ------------- قربانی عزای یتیم حسن شدند

با مادری که خورده زمین هم‌سخن شدند ------------- با پیرهن سیاه محرم کفن شدند

تفسیر عاشقی‌ست که سخت‌ست گفتنش ------------ چون مادری که رخت عزا سوخت در تنش

 

باور نمی‌کنید عزادار را زدند ----------------------------- در پشت درب خانه گرفتار را زدند

آن تکیه داده گوشه دیوار را زدند ---------------------- بر سینه نقش داغی مسمار را زدند

از بس که با اهالی این خانه بد شدند ------------------ افتاده بود زمین از روش رد شدند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۳۳
← نعمتی →
این روزها حالم پریشان همچو زهراست

بغض گلوگیرم شبیه بغض مولاست


توهین به آقایم رسول‌الله کردند

از سوز غیرت آتشی در سینه برپاست


روی کلامم با تمام مسلمین است

پیغمبر اسلام، خط قرمز ماست


یا ایها الاعراب! پشت این اهانت

دست کثیف صهیونیسم و کفر پیداست


هر بشکه‌ی نفتی که ارزان می‌فروشید

خرج سلاح و نشریه‌های اروپاست


مشکل‌گشای فتح و پیروزیست وحدت

پیدایش داعش نشان تفرقه‌ هاست


باید اطاعت کرد از امر ولایت

روشن‌ترین راه هدایت حرف آقاست


دیده به راه مهدی زهرا نشستیم

دنیای ما روز ظهور یار زیباست
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۴۳
← نعمتی →
سرمای بهمن ماه گرمائی گرفته
با لاله های سرخ زیبائی گرفته

تا صحبت از دریادلان گویم, دل من
در ساحل اروند مأوائی گرفته

*****

یاد بدن هائی که بی سر بین دشت است
یا در دل اروند رفته برنگشته است

با رمز یا زهرا دلم مهمان فاو است
این روزها یادآور والفجر هشت است

*****

صدها صدف را موج دریا بُرد با خود
مادر, پسرها را چه زیبا برد با خود

هر کس که داغ قبر گم گشته به دل داشت
دیدم سوا گردید و زهرا(س) بُرد با خود

*****

سربندهای سبز رویِ آب می فت
پشت سر هم عکسها در قاب می رفت

با چشم گریان دیدمش خنده به لب داشت
وقتی رفیقم دیدن ارباب می رفت

*****

با شیمیائی قحطی لبخند آمد
با یک نفس, دیگر نفس ها بند آمد

با این همه مشکل ولی بی بی مدد کرد
فریاد فتحِ فاو از اروند آمد

*****

هر حمله ما مثل طوفان بود آن روز
پشت سرِ ما دست سلطان بود آن روز

حاج مرتضی قربانی و یک پرچم سبز
که هدیه از شاهِ خراسان بود آن روز

*****

لطفِ امامِ عصر را باید بگویم
اعجازِ فتح و نصر را باید بگویم

یک جاده ای که هر کجایش قتلگاه است
غوغای اُمٌ القصر را باید بگویم

*****

پیچید عطر یاس بین هر چفیه
هر کس پیِ سبقت گرفتن از بقه

آنقدر صورت ها و پهلو غرقِ خون شد
تا گشت نامِ فاو«شهر فاطمیه(س)»

*****

فریادهای بی صدا یادم نرفته
جان دادنِ غواص ها یادم نرفته

زیر دکل بین موانع گیر افتاد
آهسته می زد دست و پا یادم نرفته


*****

هر کس که گیر افتاد یادِ مادر افتاد
یاد پریشانیِ او پشت در افتاد

لعنت بر آنکه سیلی اش را بی هوا زد
تا که تکانی خورد بی بی با سر افتاد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۳۹
← نعمتی →

 

یاد بدن هایی که بی سر بین دشت است

یا در دل اروند رفته بر نگشته است

با رمز یا زهرا دلم مهمان فاو است

این روز ها یادآور والفجر هشت است

الهم الرزقنا ...

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۵۶
← نعمتی →

اسلام علیک یا حسن بن علی العسگری (ع)

آسمان در طلوع یک خورشید

میکند روزهای خود تمدید

این چه نوریست در افق پیدا

این چه نوریست نور عشق و امید

در سحر جلوه اش که می گوید

نور او فاطمیست بی تردید

در میان سکوت سرد حجاز

گوش دل یک صدای ناز شنید

خبری آمد از سرادق عرش

گل بریزید فاطمه خندید

پدرش دور خانه می گردد

بر لبش ان یکاد یا توحید

چشم در چشم کودکش دائم

می نماید خدای خود تمحید

تا که دستی برد به گیسویش

هر چه دلداده را کند تهدید

دیدگان حدیث روشن شد

تا که نور جمال او را دید

جبرئیل آمد و تبرک کرد

بال خود را به صورتش مالید

مثل گردونه زمین و زمان

با ملائک بدور او چرخید

او که باشد امیر انس و جان

سومین نسل حضرت سلطان

قامت عشق کاملا" خم شد

ساغر و جام و باده در هم شد

انبیاء صف کشیده مستانه

در تحیر تمام عالم شد

هر چه می شد ز عاشقی رو کرد

جلوه کاملش در آن دم شد

صحنه درس عشق بازی ها

بین گهواره ای مجسم شد

بین دریای پر طلاتم عشق

چه بگویم که صبر دل کم شد

دل عالم شد آب تا اینکه

لحظه بوسه ای فراهم شد

با شکوه صدای این دو لب

طپش سینه ها منظم شد

از صفای همین محبتها

رشته دین به عشق محکم شد

بهر تبریک این ولادتها

حضرت رب عشق ملزم شد

صله بر دوستان این آقا

دوری از آتش جهنم شد

او که باشد امیر انس و جان

سومین نسل حضرت سلطان

من که هستم ؟ ز سائلان حرم

او که باشد خدای جود و کرم

نازم او را که نازدار خداست

ناز او را به جان و دل بخرم

از گدایان سامرا بودن

آبرویم شده چو تاج سرم

قبله گاه کرامت او باشد

من به پیشش شبیه رهگذرم

چه بگویم ز دست معصیتم

بهر پرواز بسته بال و پرم

تا که گردیدم آشنا با او

شد جهانی غریبه در نظرم

حاجتی دارم از خداوندش

در میان دعای هر سحرم

کی شود تا اجازه ای بدهد

دل خود را به صحن او ببرم

یک سحر وقت صحن گردی ها

کند او بی قرار و در بدرم

هر وجب صحن او بشویم با

کوثر چشمهای پر گوهرم

خاک زیر قدو م زوارش

را کنم طوطیای چشم ترم

او که باشد امیر انس و جان

سومین نسل حضرت سلطان

چه خبر از صفای عسگریین

دل گرفته برای عسگریین

چه خبر از شکوه گنبد او

از دو گلدسته های عسگریین

چه خبر از ضریح و کاشی ها 

مرقد دلربای عسگرییین

مانده از سر من را گویا

تلی از خاک عسگریین

در شب جشن دیده گریه کند

در غم روضه های عسگریین

آن بقیع و خرابیش کم بود

شد اضافه عزای عسگریین

نذر سرداب مانده آثاری

نذر گنبد طلای عسگریین

روضه دارد وجب وجب خاکش

وای از کربلای عسگریین

میبرم من شکایت این قوم

پیش گاه خدای عسگریین

نسل اینان ز نسل کوچه بود

شاهدم ناله های عسگریین

گر بگویم میان کوچه چه شد

در بیاید صدای عسگریین

(( قاسم نعمتی ))

 

 

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۰۶:۵۸
← نعمتی →

 

السلام علیک یا مولانا وسیدنا عبدالعظیم الحسنی

سیدالکریم ابن الکریم

سلام برولی نعمت ما

بااین زبان وقلم قاصر فقط برای عرض ادب و ارادت به محضر مولایمان حضرت سیدالکریم چند بیتی هدیه می کنم انشا اله مورد پسند مادرسادات حضرت زهرا (سلام الله علیها) قرارگیرد

یا من بزیارته ثواب زیارت سید الشهدا یرتجی

ای بلندای عشق قامت تو

ای سلام خدا به ساحت تو

خاک بوس سیادت تو زمین

جایگاهت ولی به عرش برین

آسمانی ترین مسافر  خاک

قدرو شان تو کی شود ادراک

ای ذراری حضرت زهرا

بنده با ارادت زهرا

افتخارت همین بس ای والا

باشی از نسل سیدالنجبا

بسکه بودی تو فاطمه سیرت

مصطفایی منش علی صولت

در سماوات چون ستاره شدی

تو اباالقاسمی دوباره شدی

نور توحید در نگاهت بود

تربت عشق سجده گاهت بود

ذکر تحلیل با تکان لبت

چشمه نور در نماز شبت

ای هدایت گر هدایت ها

راوی صادق روایت ها

بسکه در عشق مستدامی تو

دست بوس چهارامامی تو

تالبت عرضه ای ز دین کرده

معرفت پیش تو کم آورده

اعتقادت زبسکه بنیادیست

صله اش لطف حضرت هادیست

بهر تحصین تان بگفت آقا

انت انت ولینا حقا

تو غرور اصالتی منی

حسن محضی حسین در حسنی

آبرودار خاک مایی تو

صاحب ملک خون بهایی تو

توصفابخش دین و آیینی

عزت سرزمین باکینی

ملک ری از تو آبرو دارد

پای توهست خویش بگذارد

چه بگویم زقدر والایت

چه بگویم ز شان عظمایت

وصفت این بس ز بس عظیمی تو

حضرت سیدالکریمی تو

شاهزاده گدای خود دریاب

رهگذر خاک پای خود دریاب

پیرمرد عصا به دست حجاز

یک نظر سوی خاکیان انداز

قبله خاک ماشده حرمت

چشم امید ماست برکرمت

هردمی از زمانه دلگیرم

راه صحن تو پیش می گیرم

ای قرار دل هوائی من

مرهم زخم کربلایی من

ای به دلداگان تو نور عین

ای نگار همیشه شکل حسین

کوی تو رنگی از خدا دارد

خاک تو بوی کربلا دارد

ای فرستاده رسول الله

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۳ ، ۰۸:۵۶
← نعمتی →

السلام علیک یا سیدالکریم

ری قبله گشته با حرم سیدالکریم

عزت گرفته با قدم سیدالکریم

عقده گشای قبر خراب حسن شده

صحن و سرای محترم سیدالکریم

عیسای شهر ما نفسش مجتبایی است

اعجازها نموده دم سیدالکریم

از کودکی شفای مرا مادرم گرفت

وقت نماز با قسم سیدالکریم

اوضاع زندگانی ما رو به راه شد

هر روز و شب به لطف کم سیدالکریم

در روز حشر هم همگی قد علم کنیم

در زیر بیرق و علم سیدالکریم

هر کس که پیر گریه شده از غم حسین

سیراب گشته با کرم سیدالکریم

بیهوده نیست خیل گدا دارد این حرم

حال و هوای کرببلا دارد این حرم

عبدالعظیم آمد و عبد خدا شدیم

با عشق اهل بیت دگر آشنا شدیم

دنیا و آخرت همه ی فخر ماست این

همسایه ی عزیز دل مجتبی شدیم

شکر خدا که صاحب ما با کرامت است

شر خدا که بر سر کویش گدا شدیم

یک بار اتفاقی از این صحن رد شدیم

یک عمر چون نسیم سحر با صفا شدیم

چون ریشه های پرچم سبزش بدست باد

در هر طواف زائر کرببلا شدیم

دانی زچیست این همه شان و مقام او

دانی ز چیست ریزه خور این سرا شدیم

فرمود امام شیعه (( انت ولینا ))

عبدالعظیم ما همه از تو رضا شدیم

بیهوده نیست خیل گدا دارد این حرم

حال و هوای کرببلا دارد این حرم

اینجا چونان ملائکه در رفت و آمدیم

مهمان خانواده ی آل محمدیم

پای ضریح حضرت طاها مدینه ایم

پای ضریح حضرت حمزه به مشهدیم

معصوم گفته بر در دیوار این حرم

ما عطر سیب از حرم کربلا زدیم

عشاق این دیار همه گریه کن شدند

ما هم به این امید در این خاک آمدیم

مدیون مهربانی زهرا شدیم ما

ممنون این همه کرم و لطف بی حدیم

جامانده ایم از سفر کربلا ولی

در این دیار بر همه عالم سرآمدیم

شبهای جمعه گریه کنان کنج این حرم

انگار صحن کرببلا رو به گنبدیم

بیهوده نیست خیل گدا دارد این حرم

حال و هوای کرببلا دارد این حرم

ای شاه سر بریده عزیز خدا حسین

این سرزمین گرفته شمیم ترا حسین

با هر سلام در حرم سیدالکریم

پر می کشیم تا حرم کربلا حسین

این خاک بوی خون گلو را گرفته است

این سرزمین برای تو شد خون بها حسین

مقتل نوشته روی تنت پا گذاشتند

در زیر دست و پا ، زده ای دست و پا حسین

مقتل نوشته پیکر تو نرم گشته بود

با هر نسیم جسم تو شد جابجا حسین

مقتل نوشته حد حرم را چهل زراع

رفته تن بدون سرت تا کجا حسین

مقتل نوشته ضربه به پهلوی تو زدند

حتما" شبیه مادرتان بی هوا حسین

مقتل نوشته راس ترا بد بریده اند

چون از جلو بریده نشد از قفا حسین

مقتل نوشته دست به گیسوی تو زدند

یک عده گرگهای بی حیا حسین

مقتل نوشته دست تو از مچ بریده شد

با خنجری شکسته و با ضربه ها حسین

مقتل نوشته زیر گلو نحر گشته بود

پهنای نیزه شد به گلوی تو جا حسین

هر ضربه را برای رضای خدا زدند

شمشیر ، نیزه ، سنگ و حتی عصا حسین

----------

 

 

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۳ ، ۰۵:۲۸
← نعمتی →
تبرای حقیقی در اطاعت از ولی امر زمان است
این مطلب را اجازه دهید با حکمی از مقام معظم رهبری آغاز کنم
ایشان در جلسه ای که چند تن از مادحین اهل بیت حضور داشتند فرمودند:
بنده از برگزاری جلسات شمادرایام ربیع باهر عنوان مخالف هستم وقلبا ناراحتم که سوال کننده میپرسند : جلسات بعنوان عیدالزهرا(س)چه حکمی دارند در خفای محض و بدون نشر یا خروج صدا از جلسه ؟؟؟
که حضرت آقا صریحا فرمودند : مورد رضایت بنده نیست حتی در خفا و خصوصی
و از آنجائیکه ایشان در همین چند ماه اخیر حکمی صادر فرمودند که :
برای حفظ اتحاد میان مسلمین بی احترامی به همسران پیامبر (ص)و اصحاب حرام میباشد
تکلیف ما چیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قلب ما آکنده از بغض و نفرت نسبت به غاصبین حق مسلم امیر المومنین(ع) و حضرت زهرا (س)میباشد
ولی به خاطر داشته باشیم در امتحان کوچه بنی هاشم مقداد بالاترین نمره آورد دست به قبضه شمیر صورت به صورت امیر المومنین حرکت کرد و بدون اجازه مولا دست به شمشیر نبرد ولی همان روز «زبیر» همان کسی که شمشیر کشید و جنگ کرد به هواخواهی مولا چندین سال بعد شمشیر به روی امیر المومنین (ع)کشید .
بیایید با بصیرت روز افزون نسبت به غاصبین حق اهل بیت ولی در دلی طوفانی و مطیع محض ولایت به استقبال ظهور یگانه منجی عالم بشریت منتقم خون به ناحق ریخته مادر و طالب خون شهید کربلا برویم .
 ودر آخر امام حسن (ع)فرمودند : وقتی به مسجد میرفتیم دستان من به دست مادرم بود دیدم چگونه مادرم خطبه خواند و حق پای مال شده خودش را زنده کرد ولی وقت برگشتن
کوچه ای تنگ و دلی سنگ صدای ضربه سیلی .....دستان مادرم را گرفتم دیدم که یک طرف صورت و یک چشم مادرم باضربه سیلی و سمت دیگر صورت با ضربه دیوار خونین و کبود شد
لعن الله قاتلیک یا فاطمه الزهرا
لعن الله ظالمیک یا فاطمه الزهرا
الهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و ال محمد
 
۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۳ ، ۱۰:۰۲
← نعمتی →

باسلام خدمت دوستان لطفا این شعر را جایی استفاده کنید که حق آن ادا شود و شاعر را از دعای خیر محروم نفرمایید.یاحق

السلام علیک یا ابالحجه یاحسن بن علی

سامرا سُرمن رأی بودی

چند وقتی است سرد و دلگیری

داری ای خاک پر ز غم کم کم

بوی شهر مدینه می گیری

هر کجا رفته ام دم مغرب

حرم اهل بیت غوغا بود

نه،ولی سامرا غروب که شد

خالی از زائر و چه تنها بود

چلچراغی نبود دور ضریح

فرشهایش تمام خاکی بود

غربت این چهار قبر غریب

از بقیع و مدینه حاکی بود

همه دلخوشی ما این بود

لااقل یک حسن حرم دارد

حال قبری خراب و ویرانه

پیش این دیده ترم دارد

عمه و مادر امام زمان

قبرشان گر چه نیمه ویران بود

به خدا پانخورده چادرشان

نشده رویشان به ضربه کبود

هر کسی رفت حج بیت الله

بست احرام از برای طواف

یاد آقای سامرا باشد

بین هر ناله و دعای طواف

مثل پروانه در طواف شمع

پسری دور بستر بابا

پاک می کرد قطره های اشک

کم کم از دیده تر بابا

تا که گفت آب ظرف آب آورد

لب عطشان او تکان می خورد

کی به پیش نگاه این فرزند

بر دهان چوب خیزران می خورد

عمه ای بود و مادری هم بود

نه میان نگاه های حرام

وای از ماجرای بزم شراب

وای از ازدحام شهر شام

آستینها حجاب سر می شد

بین آن گیر و دار در بازار

چه کسی دیده است دعوای

زن و یک نیزه دار در بازار

انقدر نیزه را تکان ندهید

چونکه جا باز کرده در حنجر

زیر پایت نگاه کن نامرد

سرش افتاده باز بین گذر

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۳ ، ۰۸:۲۷
← نعمتی →