← یا امام حسن→

اینجا صاحب خانه امام حسن مجتبی (علیه السلام) است
......................................
روز محشربنویسیدبه پیشانی ما لک لبیک حسن ؛
ذکرسربند مسلمانی ایرانی ما لک لبیک حسن
......................................
ممنونم از عطای کریمانه حسن
این رو سیاه را سگ کویش حساب کرد

مهمان به سر خوان نعیمم
همسایه سیدالکریمم
ghasem.ni@gmail.com
قاسم نعمتی

۷ مطلب با موضوع «امام حسن(ع)» ثبت شده است

 

چهارپاره تخریب بقیع

 

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه

می رسد از مدینه بوی غم

فاطمه باز دیده گریان شد

چونکه قبر چهارفرزندش

در حریم بقیع ویران شد

 

آتش کینه شعله ها دارد

از دل سرسپرده های یهود

لعنت حق به هر چه وهابی

لغنت فاطمه به آل صعود

 

قصد دارند ریشه را بزنند

صحبت از قبر ها بهانه بود

ریشه بغض و کینه اینان

آتش و دود و تازیانه بود

 

لعنت حق به آن کسانی که

اولین شعله را به پا کردند

حق پیغمبر معظم را

با لگد پشت در ادا کردند

 

در مدینه زبعد پیغمبر

ناله های بلند ممنوع است

در مرام پلید این مردم

زن زدن از امور مشروع است

 

گریه کردند آسمانی ها

با نوای حزینه ی ز هرا

به گمانم که باز تازه شده

داغ مسمار و سینه ی زهرا

 

بعد از آنکه زدند زهرارا

دستشان باز شد به بی ادبی

کاش روزی هیچکس نشود

ضرب سنگین سیلی عربی

 

کاش مهدی بیاید با او

ریشه ی فتنه را براندازیم

عاقبت بهر مادر سادات

گنبد و بارگاه میسازیم

 

با نیابت ز قبر مادرمان

سوی ام البنبن سلام کنیم

دست بر سینه در مقابل او

مثل عباس احترام کنیم

الهم العن اول ظالم..........

الهم العن اباالشرور واتباعه بعدد ما احاط به علمک

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۰
← نعمتی →

السلام علی مولانا الحسن

همدم یار شدن دیده تر می خواهد


پیر میخانه شدن اشک سحر می خواهد

عاشقی کار دل مصلحت اندیشان نیست

قدم اول این راه جگر می خواهد

 

بال و پرهای به دور و بر شمع ریخته گفت:

بشنود هرکه ز معشوق خبر می خواهد

هرکه عاش شده خاکستر او بر باد است

عاشق از خویش کجا رد و اثر می خواهد

هنر آن نیست نسوزی به میان آتش

پر زدن در وسط شعله هنر می خواهد

در ره عشق طلا کردن هر خاک سیاه

فقط از گوشه چشم تو نظر می خواهد

ظرف آلوده ما در خور سهبای تو نیست

این ترک خورده سبو رنگ دگر می خواهد

زدن سکه سلطانی عالم، تنها

یک سحر از سر کوی تو گذر می خواهد

تا زمانی که خدایی خدا پا بر جاست

پرچم حسن حسن در همه عالم بالاست

در کرمخانه حق سفره به نام حسن است

عرش تا فرش خدا رحمت عام حسن است

بی حرم شد که بدانند همه مادری است

ورنه در زاویه عرش مقام حسن است

بس که آقاست به دنبال گدا می گردد

ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است

دست ما نیست اگر سینه زن اربابیم

این مسلمانی ایران ز کلام حسن است

هرکه خونش حسنی شد ز خودی حرف شنید

غربت از روز ازل باده جام حسن است

حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین

هرحسینیه که بر پاست خیام حسن است

او چهل سال بلا دید بماند اسلام

صبر شیرازه اصلی قیام حسن است

ما گدائیم ولی شاه کریمی داریم

هرچه داریم ز تو یار قدیمی داریم

تاخدا با همه حُسن خود املایت کرد

چون جلالیت خود آیت عظمایت کرد

تا که در صورت تو عکس خودش را بکشد

همچونان روی نبی این همه زیبایت کرد

تا که قرص قمر ماه علی کامل شد

پرده برداشت ز رخسار و هویدایت کرد

تا ثمر داد نهالی که خدا کاشته بود

باهمه جلوه تو را شاخه طوبایت کرد

ریخت آب و سر مشک از کف هر ساقی رفت

بسکه مستانه و مبهوت تماشایت کرد

تا که اثبات شود بر همگان ابتر کیست

پسر ارشد صدیقه کبرایت کرد

تاشوی بعد علی میر بنی هاشمیان

صاحب صولت و شخصیت طاهایت کرد

بسکه ذات احدی خاطر لعلت می خواست

شیر نوش از جگر حضرت زهرایت کرد

با توسرچشمه کوثر شده زهرا یاهو

کوری عایشه مادر شده زهرا یاهو

انقطاع تو زِ هر سوز و گدازت پیدا

فاطمی بودنت از عشوه و نازت پیدا

سر سجاده تو گوشه ای از عرش خداست

سیر عرفانی ات از حال نمازت پیدا

هرکه آمد به در خانه تو آقا شد

هرچه جود و کرم از سفره بازت پیدا

گریه دار است چرا زمزمه قرآنت

حزن زهراییت از صوت حجازت پیدا

آتشی بر جگرت مانده که پنهان کردی

ولی آثارش ازین سوز و گدازت پیدا

وارث پیر مناجاتی نخلستانی

این هم از ناله شبهای درازت پیدا

محرم مادری و از سر گیسوی سپید

درد پنهانی و یک گوشه رازت پیدا

کاش مهمان تو و چشم پر آبت باشم

روضه خوان حرم وصحن خرابت باشم

روح تطهیر کجا وسوسه ناس کجا

دلبری پاک کجا خدعه خناس کجا

خون دلها وسط تشت به هم می گفتند

جگری تشنه کجا سوده الماس کجا

در چهل غمی که جگرت را سوزاند

ضرب دیوار کجا برگ گل یاس کجا

خانه ای سوخته و دست ز کار افتاده

ورم دست کجا گردش دسداس کجا

ای کفن پاره شده علقمه جایت خالی

بوسه تیر کجا دیده عباس کجا

داغ عباس چه آورد سر اهل حرم

غارت خیمه کجا جوری اجناس کجا

چون دل سوخته و جگرم می سوزد

تن و تابوت تو را تیر به هم می دوزد

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۳ ، ۰۹:۲۳
← نعمتی →

.:جهت دانلود سبک کلیک فرمایید:.


به درد تنهایی اسیرم-دعا کن قبل از تو بمیرم

نباشم من داغت بگیرم(حسین جان)

پریشان حال و دل غمینم-از آن میترسم نازنینم

که فردا داغت را ببینم(حسین جان)

برادر-شب آخر ما دوتا شد امشب

تو هستی تمام امید زینب-عزیز دل من

رسد به گوشم آوای مادرم

بگو چه سازم ای سایه حرم

نما مدارا با قلب مضطرم

((یابن الزهرا مظلوم کربلا)) 

قرار قلب بی قرارم-برادر جان دلشوره دارم

کسی را غیر از تو ندارم (حسین جان)

بیا بنشینم روبرویت-زنم شانه من تار مویت

ببوسم نرمیِ گلویت(حسین جان)

برادر-بیا تا تماشا کنم رویت را

ببوسم چنان مادرم رویت را-عزیز دل من

زمین نیوفتی ای ماه آسمان

مده به قاتل زیر گلو نشان

موی تو افتد در دست این سگان

((یابن الزهرا مظلوم کربلا))

 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۲ ، ۱۷:۳۸
← نعمتی →

داغی نهفته است در این قلب پاره­ام                 

همچون حباب منتظر یک اشاره­ام

و ا...  روضه­ام جگر پاره- زهر نیست                

من کشتۀ شکستن یک جفت گوشواره­ام

عمریست لحظۀ گذر از کوچه­هایِ تنگ                      

آن صحنه غرور شکن در نظاره­ام

گفتم به زهر: خوب اثر کن بر این جگر            

در دست­های توست فقط راه چاره­ام

در ظلمت همیشۀ شبهای کوچه­ها                     

در جستجویِ تکّه چندین ستاره­ام

چون مادرم تمامِ تنم سوخت ای خدا               

امّا به سینه است تمامِ شراره­ام

اسرار کوچه را نتوان گفت با کسی                  

راویِ این حقیقت پر استعاره­ام

یک جمله­ای بگویم و ای خاک بر سرم

بگذاشت پا به چادر و رد شد ز مادرم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۴۹
← نعمتی →
 نام : حسن  
کنیه : ابو محمد
 لقب : مجتبى ، زَکّى ، سبط
پدر: حضرت على بن ابى طالب (ع)
مادر : حضرت فاطمه (س)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۱ ، ۰۱:۱۶
← نعمتی →

پسر فاطمه ام غصه بود بنیادم
سند غربت من این حرم آبادم

خاک فرش حرم و گنبد من تکه سنگ
صحن من پر شده از غربت مادرزادم

عزت عالمیان بسته به یک موی من است
کی مذل عربم کشته این بیدادم

شاه بی لشگرم و غربت من تابه کجاست...
زهر با سوز تمام آمده بر امدادم

هرچه خوردم ز خودی خوردم و از زخم زبان
تا که جدم زجنان کرد ز غم آزادم*

هم عدو ضربه به من میزد و هم میخندید
از همان کودکیم بیکس و دشمن شادم

هر زمین خورده مرا یاری خود می خواند
چون که در یاری افتاده زپا استادم

هردم از کوچه گذشتم بدنم درد گرفت
سجده بر خاک به مظلومه سلامی دادم

گرچه شد حائل ضربه سه حجاب صورت
خون دیوار در آورده چنان فریادم

یک تنه جمع نمودم بدنش از کوچه
صحنه بردن مادر نرود از یادم

عایشه تیر به تابوت زدو خنده کنان
گفت از داغ دل فاطمه دیگر شادم
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۰ ، ۱۳:۵۰
← نعمتی →

لعن الله قاتلیک یا فاطمه الزهرا


گرد و غبار غم زده خیمه به سینه ام

من زائر قبور خراب مدینه ام

 

آنجا که گریه ها همه خاموش و بی صداست

هرکس بمیرد از غم آن سرزمین رواست

 

آنجا که بغض سینه گلو گیر می شود

حتی جوان ز غربت آن پیر می شود

 

خاکش همیشه سرخ و هوایش غباری است

از گریه های فاطمه آیینه کاری است

 

اهل مدینه باب عداوت گشوده اند

بر اهل بیت ظلم فراوان نموده اند

 

هرکس دم از علی زده تخریب میشود

صدیقه مطهره تکذیب می شود

 

دنبال بی کس اند  که تنها ترش کنند

صیاد بلبل اند که خونین پرش کنند

 

ازنسل هیزمند و به آتش علاقه مند

تفریحشان تمسخر هر ناله بلند

 

در خواب هم نشان حیارا ندیده اند

نیروی خویش را به رخ زن کشیده اند

 

بغض علی زبانه کشد از وجودشان

رنگ ریا گرفته همه تاروپودشان

 

روزیکه راه حضرت صدیقه بسته شد

باضربه ای حریم ولایت شکسته شد

 

ظلمی اگر که هست از آن لحظه حاکی است

تصویر چادریست که در کوچه خاکی است

 

امواج یک صدا دلم آزار میدهد

گویا صدای صورت و دیوار میدهد

 

گویا به گوش میرسد ازقصه فدک

آوای نیمه جان و ضعیف «علی کمک»

 

تصویر هرچه درد از آن صحنه شد بدیع

یک گوشه ای زغربت آن لحظه شد بقیع

 

اوراق خاطرات غیورانه نیلی است

هرچه که هست صحنه یک ضرب سیلی است

 

بی درد مردمان زمان جان مرتضی

مارا رها کنید بمیریم زین عزا

 

روزی رسد زسینه غم آزاد می کنیم

همراه منتقم حرم آباد می کنیم

 

گلدسته میزنیم چونان صحن کربلا

گنبدبنا کنیم چونان مشهد الرضا

 

ماداغ دار سیلی ناحق مادریم

چشم انتظار منتقم آل حیدریم

 

 

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۰ ، ۱۲:۵۰
← نعمتی →