← یا امام حسن→

دوشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۰، ۱۲:۵۰ ب.ظ

تخریب بقیع یوم العزا

لعن الله قاتلیک یا فاطمه الزهرا


گرد و غبار غم زده خیمه به سینه ام

من زائر قبور خراب مدینه ام

 

آنجا که گریه ها همه خاموش و بی صداست

هرکس بمیرد از غم آن سرزمین رواست

 

آنجا که بغض سینه گلو گیر می شود

حتی جوان ز غربت آن پیر می شود

 

خاکش همیشه سرخ و هوایش غباری است

از گریه های فاطمه آیینه کاری است

 

اهل مدینه باب عداوت گشوده اند

بر اهل بیت ظلم فراوان نموده اند

 

هرکس دم از علی زده تخریب میشود

صدیقه مطهره تکذیب می شود

 

دنبال بی کس اند  که تنها ترش کنند

صیاد بلبل اند که خونین پرش کنند

 

ازنسل هیزمند و به آتش علاقه مند

تفریحشان تمسخر هر ناله بلند

 

در خواب هم نشان حیارا ندیده اند

نیروی خویش را به رخ زن کشیده اند

 

بغض علی زبانه کشد از وجودشان

رنگ ریا گرفته همه تاروپودشان

 

روزیکه راه حضرت صدیقه بسته شد

باضربه ای حریم ولایت شکسته شد

 

ظلمی اگر که هست از آن لحظه حاکی است

تصویر چادریست که در کوچه خاکی است

 

امواج یک صدا دلم آزار میدهد

گویا صدای صورت و دیوار میدهد

 

گویا به گوش میرسد ازقصه فدک

آوای نیمه جان و ضعیف «علی کمک»

 

تصویر هرچه درد از آن صحنه شد بدیع

یک گوشه ای زغربت آن لحظه شد بقیع

 

اوراق خاطرات غیورانه نیلی است

هرچه که هست صحنه یک ضرب سیلی است

 

بی درد مردمان زمان جان مرتضی

مارا رها کنید بمیریم زین عزا

 

روزی رسد زسینه غم آزاد می کنیم

همراه منتقم حرم آباد می کنیم

 

گلدسته میزنیم چونان صحن کربلا

گنبدبنا کنیم چونان مشهد الرضا

 

ماداغ دار سیلی ناحق مادریم

چشم انتظار منتقم آل حیدریم

 

 

 



نوشته شده توسط ← نعمتی →
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
← یا امام حسن→

اینجا صاحب خانه امام حسن مجتبی (علیه السلام) است
......................................
روز محشربنویسیدبه پیشانی ما لک لبیک حسن ؛
ذکرسربند مسلمانی ایرانی ما لک لبیک حسن
......................................
ممنونم از عطای کریمانه حسن
این رو سیاه را سگ کویش حساب کرد

مهمان به سر خوان نعیمم
همسایه سیدالکریمم
ghasem.ni@gmail.com
قاسم نعمتی

تخریب بقیع یوم العزا

دوشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۰، ۱۲:۵۰ ب.ظ

لعن الله قاتلیک یا فاطمه الزهرا


گرد و غبار غم زده خیمه به سینه ام

من زائر قبور خراب مدینه ام

 

آنجا که گریه ها همه خاموش و بی صداست

هرکس بمیرد از غم آن سرزمین رواست

 

آنجا که بغض سینه گلو گیر می شود

حتی جوان ز غربت آن پیر می شود

 

خاکش همیشه سرخ و هوایش غباری است

از گریه های فاطمه آیینه کاری است

 

اهل مدینه باب عداوت گشوده اند

بر اهل بیت ظلم فراوان نموده اند

 

هرکس دم از علی زده تخریب میشود

صدیقه مطهره تکذیب می شود

 

دنبال بی کس اند  که تنها ترش کنند

صیاد بلبل اند که خونین پرش کنند

 

ازنسل هیزمند و به آتش علاقه مند

تفریحشان تمسخر هر ناله بلند

 

در خواب هم نشان حیارا ندیده اند

نیروی خویش را به رخ زن کشیده اند

 

بغض علی زبانه کشد از وجودشان

رنگ ریا گرفته همه تاروپودشان

 

روزیکه راه حضرت صدیقه بسته شد

باضربه ای حریم ولایت شکسته شد

 

ظلمی اگر که هست از آن لحظه حاکی است

تصویر چادریست که در کوچه خاکی است

 

امواج یک صدا دلم آزار میدهد

گویا صدای صورت و دیوار میدهد

 

گویا به گوش میرسد ازقصه فدک

آوای نیمه جان و ضعیف «علی کمک»

 

تصویر هرچه درد از آن صحنه شد بدیع

یک گوشه ای زغربت آن لحظه شد بقیع

 

اوراق خاطرات غیورانه نیلی است

هرچه که هست صحنه یک ضرب سیلی است

 

بی درد مردمان زمان جان مرتضی

مارا رها کنید بمیریم زین عزا

 

روزی رسد زسینه غم آزاد می کنیم

همراه منتقم حرم آباد می کنیم

 

گلدسته میزنیم چونان صحن کربلا

گنبدبنا کنیم چونان مشهد الرضا

 

ماداغ دار سیلی ناحق مادریم

چشم انتظار منتقم آل حیدریم

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۶/۱۴
← نعمتی →

نظرات  (۵)

ماداغدارسیلی ناحق مادریم
چشم انتظار منتقم آل حیدریم
جعلناالله من اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه
دیشب قم یادت کردم
ایدک الله
روزی رسد زسینه غم آزاد می کنیم

همراه منتقم حرم آباد می کنیم


بااجازه شما از شعر در وبلاگ استفاده میکنم
یا امام حسن
عذاب می کشم ولی عذاب من گناه نیست

وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد

تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد

عذاب می کشم ولی عذاب من گناه نیست

وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست

سلام دوست من
آپم
بهم سر بزن
.
۲۹ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۳۰ مجمع زینبیون اهل بیت اهواز
اشعار بازگشت کاروان اهل بیت(ع) به مدینه - علی اکبر لطیفیان



همه جا عطر یاس می آمد

عطر ِ یاس پیمبر رحمت

خیمه میزد به پشت دروازه

عابد اهل بیت با زحمت

**

داشت خواب مدینه را می دید

دختر ی که به شام تهمت خورد

ناگهان دیده بر سحر وا کرد

چشم خیسش به شهر عصمت خورد

**

دید فریاد طَرّقوا آید

کوچه واشد به محمل زینب

گفت:اُم البنین بیا اما

دست بردار از دلِ زینب

**

گفت اُم البنین ببین زینب

با چه اوضاعی از سفر برگشت

از حسین تکه های پیراهن

از ابالفضل یک سپر برگشت

**

بر بلندی همین که خیمه زدند

یاد گودال کربلا افتاد

سایه ی خیمه بر سرش که رسید

یاد آتش گرفته ها افتاد

**

گفت یادم نمیرود هرگز

دلبرم رفت و روز ما شب شد

آن قدر نیزه رفت و آمد کرد

بدن شاه نامرتب شد

**

خطبه ها خطبه های غرّا شد

لیک با طعم روضه ی الشام

صحبت از نذر نان و خرما بود

صحبت از سنگهای کوچه و بام

**

همه جا رنگ کربلا بگرفت

کربلا کربلای دیگر بود

بر لب زینب و زنان و رباب

روضه ی تشنگی اصغر بود

**

رأس ها بر بدن شده ملحق

دستها جای زخم های طناب

گوشها جای گوشواره ولی

همه ی گوشواره ها نایاب

**

دختری با قیام نیمه شبش

جان تازه به دین و قرآن داد

در خرابه کنار رأس پدر

طفل ویران نشین ما جان داد



***********

مجمع زینبیون اهل بیت اهواز

بیت آیت الله موسوی

zeynabiyooneahlebeyt.blogfa.com
۲۹ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۳۰ مجتبی صمدی شهاب
سلام قاسم جون دمت گرم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی