← یا امام حسن→

اینجا صاحب خانه امام حسن مجتبی (علیه السلام) است
......................................
روز محشربنویسیدبه پیشانی ما لک لبیک حسن ؛
ذکرسربند مسلمانی ایرانی ما لک لبیک حسن
......................................
ممنونم از عطای کریمانه حسن
این رو سیاه را سگ کویش حساب کرد

مهمان به سر خوان نعیمم
همسایه سیدالکریمم
ghasem.ni@gmail.com
قاسم نعمتی

۵ مطلب با موضوع «امام زمان(عج)» ثبت شده است

 

من در پناه چشمهایت سرفرازم

از اینکه آقای منی بر خود بنازم

باشد تماشایی مناجات دل من

با نم نم گریه بود راز و نیازم

شد خاکساری حریمت آبرویم

خاک کف پای تو شد مهر نمازم

محراب قلبم طاق ابروی تو باشد

چشم انتظارت رو به صحرای حجازم

خانه خرابم کرد این طوفان نفسم

باید حریم تازه ای در دل بسازم

خواهم ز حق بین دعای عهد هر صبح

این جان ناقابل به راه تو ببازم

با اینکه من محتاج الطاف تو هستم

آقا کشیدی بارها در عشق نازم

می ترسم آقا گر کنی خالی تو پشتم

در جنگ با شیطان همه عشقم ببازم

آشوب دل آرام میگیرد سحرها

تا در میان با تو نهم اسرار و رازم

از داغ آن سیلی ناحق مدینه

آتش گرفته سینه در سوز و گدازم

زهرا صدا میزد میان دود و آتش

این غیاث المنتظر ای چاره سازم

دستان حیدر بسته و زهرا زمین خورد

دشمن از آن دم آبروی شیعه را برد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۳ ، ۱۰:۱۸
← نعمتی →

غزل امام زمان(عج)

ای دیده خون ببار نیامد نگار ما

آخر سحر نگشت شب انتظار ما

یا ذالکرم به غربت عشاق رحم کن

کی می رسی به داد دل بی قرار ما

صاحب عزا به مجلس ما هم سری بزن

رحمی نما بر این جگر داغدار ما

ای کاش گریه وا کند این دیده بنگرم

در مجلس عزا تو نشستی کنار من

بیمار رو به قبله شدیم از فراق تو

دیگر ز اشک و گریه گذشت است کار ما 

 یا صاحب البکاء سبوئی حواله کن

خشکانده است گناه دو ابر بهار ما

سوگند بر نوای حسین جان فاطمه

باشد گدائی حرمت اعتبار ما

خیمه زدی به چادر خاکی ِ مادرت

تا درس نوکری بدهی بر تبار ما

ای کاش با دعای شما تا خدا رویم

همراه تو زیارت کرب و بلا رویم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۰۹:۴۲
← نعمتی →

السلام علیک یا اباصالح المهدی

این من و هجر تو و حال به هم ریخته ام

رحم کن بر من و احوال به هم ریخته ام

منم آن عاشق جامانده ی روز عرفه

سر به زیرم سر اعمال به هم ریخته ام

آرزو داشتم امسال بیایم عرفات

گریه دار از غم هر سال به هم ریخته ام

هر دل آشفته پی هم نفسی می گردد

چند وقتی است به دنبال به هم ریخته ام

به گمانم که قرار است نبینم رویت

با غمت خورده رقم فال به هم ریخته ام

درد، بالاتر از این نیست برایم انگار

دوری از توست در اقبال به هم ریخته ام

خوش به حال شهدایی که سبکبال شدند

به پریدن نرسد بال به هم ریخته ام

همه دلشوره ی من ماه محرم باشد

مادرت با خبر از حال به هم ریخته ام

به تو و گریه هنگام غروبت سوگند

فکر جدّ تو و گودال به هم ریخته ام

چه کنم دست خودم نیست دلم بی تاب است

وقت آوارگی قافله ی ارباب است

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۲ ، ۱۰:۱۷
← نعمتی →

یا صاحب الزمان(عج)

اشک است همدم دلِ هجران کشیده­ها

آخر سپید شد به رهِ تو چه دیده­ها         

روزی اشک ما همه در چشم­های توست         

ای ناله­دارِ تنگِ غروب و سپیده­ها         

تو ناز کن لیلی خیمه نشینِ عشق                                   

نازِ تو می­کشند گریبان دریده­ها

می­گفت عاشقی که تو را در بغل گرفت                      

مائیم و اشک حسرتی و این شنیده­ها

آرامِ جانِ فاطمه برگرد از سفر                                     

چشم انتظار تو همه قامت خمیده­ها

آقا قسم به موی پریشان عمّه ات                                   

نامت صدا زدند تمامِ شهیده­ها

ای کاش امشبی که رویِ سویِ کربلا                           

ما را دعا کنی وسط برگزیده­ها

تا می­شویم لحظه­ای دلتنگ کربلا                                

دل را حرم کنیم به این اشک دیده­ها

ره وا کنید قافله سالار می­رسد

زینب برای دیدن دلدار می­رسد
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۰ ، ۱۹:۰۲
← نعمتی →
سلام خدمت همه ی محبین آل الله

دو غزل(غزل مصیبت امام جواد ع و غزل مصیبت امام زمان عج) تقدیم به ساحت مقدس حضرت حجت عجل الله

کسی خبر نشد از غربت نهانی من

نیامده به سرم بهر همزبانی من

فقط غریب مدینه غم مرا فهمد
که همسرم شده در خانه خصم جانی من

کجایی ای پدرم؟ حال و روز من بینی
کمی تو گریه کنی بهر ناتوانی من

برای مادرم انقدر گریه کردم تا
غم جوانی اش امد سر جوانی من

بیا و خوب ببین کوچه ی بنی هاشم
به جلوه آمده در وقت قد کمانی من

بیا و در رخ من روی مادرت را بین
کبود گشته چو او روی ارغوانی من

میان هلهله ها گمشده نوای دلم
ز بسکه کف زنند وقت روضه خوانی من

چگونه جسم مرا تا به روی بام کشید
عیان بود ز مچ پای ریسمانی من

هزار بال کبوتر نیابتا ز حسین
رسید تا که کند کار سایه بانی من

سلام بر بدن بی عزیز خدا
سلام بر تن عریان سیدالشهدا

...........

ما سائلیم و نوکریت آبروی ما
یاایهاالعزیز نظر کن به سوی ما

تا کی برای نافله های سحرگهی
با خون دل شود دل شبها وضوی ما

گر مانده ایم شکر خدا پای پرچمت
بر تار موی تو گرهی خورده موی ما

ساقی اشک بر دل ما هم سری بزن
بوی می طهور تو دارد سبوی ما

همچون نسیم دربدرم می کنی چرا؟
پس کی رسد به خیمه ی تو جستجوی ما

آیا شود که نیمه شبی بهر درد دل
بد بگذارانی و شوی همگفتگوی ما

ای شهریار عشق به نام مقدست
باشد وصال تو همه ی آرزوی ما

روضه گرفته ایم قدم رنجه ایی کنی
شاید فتد مسیر عبورت به کوی ما

از لحظه ایی که حرمت مادر شکسته شد
بعضی نهفته مانده ز غم در گلوی ما

ای نازنین فاطمه برگزد از سفر
خیمه نشین فاطمه برگرد از سفر

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۰ ، ۱۵:۵۴
← نعمتی →