← یا امام حسن→

اینجا صاحب خانه امام حسن مجتبی (علیه السلام) است
......................................
روز محشربنویسیدبه پیشانی ما لک لبیک حسن ؛
ذکرسربند مسلمانی ایرانی ما لک لبیک حسن
......................................
ممنونم از عطای کریمانه حسن
این رو سیاه را سگ کویش حساب کرد

مهمان به سر خوان نعیمم
همسایه سیدالکریمم
ghasem.ni@gmail.com
قاسم نعمتی

۱۶ مطلب با موضوع «کربلا» ثبت شده است

شب اول
من سفیر سر به دار کربلایم
بر غم عشقت حسین جان مبتلایم
کوچه‌های شهر کوفه ای امیرم شد منایم
آه... می‌رسد سوز صدایم، من سفیر سرجدایم، یابن زهرا
آه... کوفه وادی فریب است، مسلمت اینجا غریب است، یابن زهرا
نور دو چشم زهرا یا مولا یا مولا
کوفه میا یا مولا یا مولا یا مولا

در میان شهر کوفه بی‌قرارم
کن تماشا من به عشقت سر به دارم
غیر دیدار تو مولا حاجتی دیگر ندارم
آه... از سر دارالعماره، سوی تو دارم اشاره، یابن زهرا
آه... حال من را کن نظاره، پیکرم روی قناره، یابن زهرا
نور دو چشم زهرا یا مولا یا مولا
کوفه میا یا مولا یا مولا یا مولا

شب دوم

آل طاها وارد کرببلا شد
هم زمین و آسمان‌ها غم‌سرا شد
در میان قلب زینب خیمه‌ی ماتم به پا شد
آه... عالمی در تاب و در تب، مضطرب شد قلب زینب، وامصیبت
آه... دلبرش شد کربلایی، می‌رسد بوی جدایی، وامصیبت
کرببلا غوغا شد واویلاه واویلاه
خیمه‌ی غم برپا شد واویلاه واویلاه

سوز آهی می‌رسد از قلب خواهر
دل‌پریشانم برایت ای برادر
می‌رسد هر دم صدای ناله‌ی جان‌سوز مادر
آه... جان تو من بی‌قرارم، بهر تو دل‌شوره دارم، ای برادر
آه... قلب من در اضطراب است، فکر فرزند رباب است، ای برادر
کرببلا غوغا شد واویلاه واویلاه
خیمه‌ی غم برپا شد واویلاه واویلاه

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۱ ، ۰۹:۱۲
← نعمتی →

 

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

در وادیِ حسین مجال کلام نیست

غیر از کلام خون به مسیرش پیام نیست

با خون به صفحۀ عرفات دلم نوشت

راهِ وصال جز به شهادت تمام نیست

با ترس جان هر آنکه قدم زد در این طریق

وا...ِ راه عاشقی اش مستدام نیست

عشق و بلا ز روز ازل هم پیاله اند

زیرا به جز بلا قدحی بین جام نیست

در زیر جامه ها همه شمشیر بسته اند

این کار هتک حرمت بیت الحرام نیست

آیا کسی نبود که گوید به حاجیان

آیا بُریدن سر حاجی حرام نیست؟

یا در زمان ذبح نماید کسی سوال

این صید زیر دست تو خشکیده کام نیست

مسلم بگفت: بر همه پایان راهِ عشق

جز سر جداییِ علنی روی بام نیست

ارباب در حجاز و سفیرش به روی بام

راهِ وصال این دو به جز یک سلام نیست

رأسش به نی، تنش به روی خاک کوچه ها

میخ قناره جای سفیر امام نیست

 

السلام علیک یا سفیرالحسین یا مسلم بن عقیل

خدا کند که از این ره امیر برگردی

ز قبل آن که شوی بی سفیر برگردی

دعا کنم که خدا در دل تو اندازد

که هرچه زودتر از این مسیر برگردی

ز پیش از اینکه شوم تا قیامت از خجلت

به نزد مادر تو سر به زیر برگردی

به استخوان شکسته تو را قسم بدهم

به حق ((جابرعظم الکسیر)) برگردی

به نازکی گلوی علی کنی رحمی

نخورده حنجر شش ماهه تیر برگردی

ز قبل آنکه شود ضرب تیر سه شعبه

یگانه رازق طفل صغیر برگردی

ز قبل آنکه شود دختر سه سالۀ تو

به بوسه ای ز لبان تو پیر برگردی

خدا کند که عدو تا به نیزه نگرفته

ز پهلوی تو تقاص غدیر برگردی

قسم به قامت رعنای شیر ام بنین

قسم به غیرت مردی دلیر برگردی

ز قبل آنکه شود خواهر تو بی معجر

میان کوچه و بازار اسیر برگردی

ز قبل آنکه کند وقت دفن تو پسرت

تن تو جمع میان حصیر برگردی

ز قبل آنکه بچیند یکی یکی دشمن

به نیزه رأس صغیر و کبیر برگردی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۱ ، ۱۸:۲۲
← نعمتی →

نمیدونم چی شد یه دفعه دلم گرفت تا بین غزلهام چشمم به این غزل افتاد اگه شماهم دلتون شکست برای نوکرای بی دست و پایی مثل من دعا کنید

مُردم از دلواپسی بسکه پریشان خاطرم

سایه ات تا برسرم باشد خدارا شاکرم

دیگر از امروز یک لحظه مشو از من جدا

توشبیه کعبه باش و من شبیه زائرم

در نماز شب دعا کردم نبینم داغ تو

توسلامت باشی اما من بمیرم حاضرم

تو  به فکر حنجرت باش و غم من را مخور

دختر زهرایم و در حفظ معجر ماهرم

دست خود روی سرم بگذار و یا ستار گو

بوی خاک چادر مادر گرفته چادرم

 

ناز کم کن ای نگار نازنینم یاحسین

 ترس من این است داغت را ببینم یا حسین 

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۰ ، ۱۵:۱۲
← نعمتی →
من پنجمین ولی خداوند قادرم
همنام مصطفی و ملقب به باقرم

گنجینه ی علوم الهی است سینه ام
از نسل سفره دار کریم مدینه ام

مشهور شهرم و کرم ابراز می کنم
با یک نظر ز کار گره باز می کنم

قبل از تهجد شب آن عشق بازی ام
شهر مدینه شاهد سایل نوازی ام

همیان به دوش کوچه ام و ذره پروزم
ناز گدای شهر به یک غمزه می خرم

بانی روضه های غروب منا منم
پرچم به دوش ماتم کرببلا منم

من شاهد مصیبت عظمای عالمم
من شاهد غریبی آقای عالمم

سجاد زاده ام پسر مرد گریه ام
من آشنای غربت همدرد گریه ام

با چشم خویش واقعه ایی دیده ام عجیب
احرام بسته، قافله ایی دیده ام غریب

با حاجیان فاطمه تا همسفر شدم
از سر عشق بازی حق باخبر شدم

آنان به کوی نسل الهی قدم زدند
زیباترین منای خدا را رقم زدند

دیدم که آب تحفه ی نایاب می شود
کودک چگونه تشنه و بی تاب می شود

دیدم چگونه جسم جوان خرد می شود
شخصیت امام زمان خرد می شود

دور امام نیزه و شمشیر دیده ام
در گودی گلو اثر تیر دیده ام

دیدم مفاصلی که ز هم دور می شود
شاهی به ضرب نیزه ایی منحور می شود

خنجر به دست شمر به گودال می رود
زهرا کنار پیکرش از حال می رود

چکمه به پا به جانب مقتل دوید وای
روی ضریح سینه ی جدم پرید وای

اینجا به بعد مهر سکوتی بر این لب است
گودال بوسه گاه خصوصی زینب است


 غزل مصیبت حضرت مسلم(ع)

چه کنم؟  نامه   نوشتم که بیایی کوفه
کاش برگردی ازاین راه ونیایی کوفه

درشب عیدخضابی بکنم مستحب است
بسته بر صورت من به چه حنایی کوفه

بین یک کوچه  باریک  گرفتار  شدم
کرده برپا چو مدینه چه  عزایی  کوفه

وای  اگر  آیه   قرآن  وسط  راه  افتد
وای آنهم وسط  راه  چه  جایی  کوفه

نگذارم  که  شود  حج  تو  بی  قربانی
بین  بازار  به  پا  کرده  منایی  کوفه

گر به  جسم  پدر  تو  نرسیده  دستش
می کند با تن من عقده  گشایی  کوفه

موی  آشفته   من  تحفه  بازار  شده
زده بر موی سرم دست گدایی کوفه

فکر زینب کن و تادیر نگشته برگرد
آسمانش    بدهد   بوی  جدایی  کوفه

صف کشیدند همه تیرسه شعبه بخرند
بر کماندار  دهد  قدر  و بهایی  کوفه

هرکه قب قب بزندجایزه اش بیشتراست
حرمله کرده به پا زمزمه هایی کوف

شرط بستند سر چشم  علمدار  حرم
صحبت ضرب عموداست به جایی کوفه

زیر  چادر گره  مقنعه  را محکم  کن
که  ندارد به خدا شرم و حیایی  کوفه

اخرین توصیه ام برتونه براین شهراست
درگرچه بروعده تونیست  وفایی  کوفه

میهمانان  تو ناموس  رسول  الله اند
معجر  دخترکی   را   نگشایی  کوفه

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۰ ، ۰۷:۴۴
← نعمتی →