شب ششم
کمتر از زبان حضرت نجمه می نویسند هدیه به همسر محترم آقا امام حسن (ع)
السلام علیک یا مولانا قاسم بن الحسن
جانم قاسم
زبانحال حضرت نجمه سلام الله علیها
سینه ات را مادرانه هرنفس بوسیده ام
گیسوان عنبرین را به هم تابیده ام
سیزده سال است پای هرمناجات سحر
عطر و بوی مجتبی را از لبت بوئیده ام
با نیابت از پدر همراه عمه زینبت
من به دست خودکفن برپیکرت پوشیده ام
در پی آن آبرو ریزی تشییع حسن
با صدای هلهله عمری به خود لرزیده ام
استخوانهای تنت با خاک صحرا شد یکی
ای گل یاس میان خاک وخون غلطیده ام
تا که دیدم جای نعل اسب روی صورتت
دست برگیسو به دور پیکرت چرخیده ام
از قیاس تکه های پیکر تو با حسین
فرق نعل کهنه را با نعل تازه دیده ام
تار می بینم زبس منزل به منزل درپیت
دستهای پینه دارم را به سر کوبیده ام
هردمی شد راس تو با محمل من روبرو
خون تازه ازسرم میریخت روی دیده ام