← یا امام حسن→

اینجا صاحب خانه امام حسن مجتبی (علیه السلام) است
......................................
روز محشربنویسیدبه پیشانی ما لک لبیک حسن ؛
ذکرسربند مسلمانی ایرانی ما لک لبیک حسن
......................................
ممنونم از عطای کریمانه حسن
این رو سیاه را سگ کویش حساب کرد

مهمان به سر خوان نعیمم
همسایه سیدالکریمم
ghasem.ni@gmail.com
قاسم نعمتی

یا صاحب الزمان ( عج )

دگر ای دوست مرا در حرمت محرم کن

رفتم از دست نگاهی به دل ماهم کن

یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا

یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن

با نگاهی بده خاکستر عمرم بر باد

این جگر سوخته ، رسوای همه عالم کن

من زمین گیر شدم باز قدم پیش گذار

التفاتی کن و این فاصله ها را کم کن

گریه از اول خلقت شده ارثیه ی ما

فکر چشمان پر از اشک بنی آدم کن

دیگر این نوکر تو گریه کن سابق نیست

پای بر دیده نه و چشم مرا زمزم کن

می رسد بوی تو اما خبری نیست زتو

یوسفا چاره این شام پر از ماتم کن

کاش می شد که شبی خواب ترا می دیدم

 دوستم داری اگر ، قلب مرا محکم کن

دست و پا می زنم از دور نگاهی بکنی

گوشه چشمی به من و ناله پر دردم کن

نازداری تو و ، ناز تو کشیدن سخت است

رحمی آخر به من و کوچکی قلبم کن

به علمدار قسم پای رکابت هستم

شانه ی گرم مرا تکیه گه پرچم کن

همچنان ام بنین سوز و نوا دارم من

هوس یک سحر کرببلا دارم من
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۶:۰۰
← نعمتی →

چه رازی است در روضه های حضرت ابالفضل در شبهای آخر عزای مادر

السلام علیک یا اباصالح المهدی

 

می برم نام تورا تاببری نام مرا

پرکن از جام لب خویش همه جام مرا

خاک هم گاه گداری بدهد طعم عسل

بوسه از خاک رهت کرده عوض کام مرا

خاطرم نیست چه شد بر تو گرفتار شدم

ژهن کردی سر گیسوی خودت دام مرا

هرنفس بی تو شده مردن تدریجی من

رنگ و بویی بده این گردش ایام مرا

اگر این سر به سر راه تو افتد زیباست

به شهادت بنما ختم سر انجام مرا

نذر کردم که دگر سمت گناهی نروم

شرطش این است حمایت کنی اقدام مرا

دل من ظرف بلوریست پر از خون جگر

کنج میخانه مبین گریه آرام مرا

به خدا کرببلایی شدنم دست شماست

جان عباس فراموش مکن نام مرا

به پریشانی گیسوی سر ام بنین

دیگر امضا بنما برگه اعزام مرا

روضه خوان گفت حسین  بوی حرم شد احساس

وعده ما سحری پای ضریح عباس


 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۲ ، ۱۸:۳۵
← نعمتی →

از غصه آب میکنی ام فاطمه مرو

خانه خراب میکنی ام فاطمه مرو

هَردم که آه میکشی از هوش میروی

در اضظراب میکنی ام فاطمه مرو

زیبا بهشت سوخته ام با نگاه خود

دائم عذاب میکنی ام فاطمه مرو

کُشتی مرا ز بس که به شکل اشاره ای

مولا خطاب میکنی ام فاطمه مرو

پُشتم به خاک میخورد آخر ز داغ تو

تو بوتراب میکنی ام فاطمه مرو

من مَحرم توام ز چه پوشانده ای رُخت

در پیچ و تاب میکنی ام فاطمه مرو

تا خواهم از شفا بنهم سر به سینه ات

گویا جواب میکنی ام فاطمه مرو

کمتر نفس نفس بزن ای سینه چاک من

با خون خضاب میکنی ام فاطمه مرو

بعد تو عمر من به دوامی نمی رسد

نقشی بر آب میکنی ام فاطمه مرو

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۲ ، ۱۰:۳۳
← نعمتی →

برق غضبی که چشم رهبر دارد

گویا که بنای فتح خیبر دارد

دور و بر این دیار پرسه نزنید

این مملکت فاطمه ، حیدر دارد

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۱ ، ۱۴:۰۴
← نعمتی →

سامرا رفته ها گریه کنند


چه خبر از صفای عسگریین

دل گرفته برای عسگریین


چه خبر از شکوه گنبد او

از دوگلدسته های عسگریین


چه خبر از ضریح و کاشی ها

مرقد دلربای عسگریین


مانده ار سُر من رئا گویا

تلّی ی از خاک جای عسگریین


همه گریند با امام زمان

در غم روضه های عسگریین


آن بقیع و خرابی اش کم بود

شد اضافه عزای عسگریین


نه ز سرداب مانده آثاری

نه ز ایوان طلای عسگریین


می برم من شکایت این قوم

پیشگاه خدای عسگریین


روضه دارد وجب وجب خاکش

وای از کربلای عسگریین


نسل اینان ز نسل کوچه بود

شاهدم ناله های عسگریین


گربگویم میان کوچه چه شد

در بیاید صدای عسگریین


فاطمه زیر دست و پا افتاد

گریه کن ، مقتدای عسگریین


منتقم بهر انتقام بیا

یار درد آشنای عسگریین


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۱ ، ۱۶:۳۱
← نعمتی →
امام حسن علیه السلام قبل از شهادت، به امام حسین علیه السلام درباره دفن و کفن خود چنین وصیت فرمود:« برادرم! دوست دارم در کنار مرقد مطهر جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دفن شوم ولی اگر دشمنان نگذاشتند ( که می‌دانم نخواهند گذاشت)، راضی نیستم کار به خشونت بکشد و حتی یک قطره خون از کسی ریخته شود. پس اگر نگذاشتند، مرا در نزد مادربزرگم، فاطمه بنت اسد ، در بقیع دفن کنید.»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۱ ، ۰۱:۲۶
← نعمتی →
انگیزه اصلی معاویه برای قتل امام حسن علیه السلام نابودی اسلام بود. تمام هم و غم او این بود که خلافت اسلامی را به سلطنت موروثی تبدیل کند تا به برکت سلطنت بنی امیه اندک اندک اسلام از بین برود.
تغییر
حکومت اسلامی به سلطنت با بیعت‌گرفتن برای یزید محقق می‌شد و بیعت‌گرفتن برای یزید فقط وقتی ممکن می‌شد که امام حسن علیه السلام از میان برداشته شود؛ زیرا امام در برابر این موضوع ساکت نمی‌نشست.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۱ ، ۰۱:۲۱
← نعمتی →
 نام : حسن  
کنیه : ابو محمد
 لقب : مجتبى ، زَکّى ، سبط
پدر: حضرت على بن ابى طالب (ع)
مادر : حضرت فاطمه (س)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۱ ، ۰۱:۱۶
← نعمتی →
شب اول
من سفیر سر به دار کربلایم
بر غم عشقت حسین جان مبتلایم
کوچه‌های شهر کوفه ای امیرم شد منایم
آه... می‌رسد سوز صدایم، من سفیر سرجدایم، یابن زهرا
آه... کوفه وادی فریب است، مسلمت اینجا غریب است، یابن زهرا
نور دو چشم زهرا یا مولا یا مولا
کوفه میا یا مولا یا مولا یا مولا

در میان شهر کوفه بی‌قرارم
کن تماشا من به عشقت سر به دارم
غیر دیدار تو مولا حاجتی دیگر ندارم
آه... از سر دارالعماره، سوی تو دارم اشاره، یابن زهرا
آه... حال من را کن نظاره، پیکرم روی قناره، یابن زهرا
نور دو چشم زهرا یا مولا یا مولا
کوفه میا یا مولا یا مولا یا مولا

شب دوم

آل طاها وارد کرببلا شد
هم زمین و آسمان‌ها غم‌سرا شد
در میان قلب زینب خیمه‌ی ماتم به پا شد
آه... عالمی در تاب و در تب، مضطرب شد قلب زینب، وامصیبت
آه... دلبرش شد کربلایی، می‌رسد بوی جدایی، وامصیبت
کرببلا غوغا شد واویلاه واویلاه
خیمه‌ی غم برپا شد واویلاه واویلاه

سوز آهی می‌رسد از قلب خواهر
دل‌پریشانم برایت ای برادر
می‌رسد هر دم صدای ناله‌ی جان‌سوز مادر
آه... جان تو من بی‌قرارم، بهر تو دل‌شوره دارم، ای برادر
آه... قلب من در اضطراب است، فکر فرزند رباب است، ای برادر
کرببلا غوغا شد واویلاه واویلاه
خیمه‌ی غم برپا شد واویلاه واویلاه

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۱ ، ۰۹:۱۲
← نعمتی →

السلام علیک یا رقیه بنت الحسین

خواهم امشب همچو عمه راز دل افشا کنم

کاف و هاء و یاء و عین و صاد را معنا کنم

کاف من کرب و بلا و کربلایم شهر شام

نیمه شب ویرانه را چون عصر عاشورا کنم

آنقدر گیسو پریشان می کنم تا عاقبت

خون پامال تو ای خون خدا احیاء کنم

گر چهل سال است اینجا سبِّ جدم می کنند

یک شبِ با ناله ام این قوم را رسوا کنم

من چو مادر، احتجاجم احتجاج گریه است

من در این ره اقتدا بر مادرم زهرا کنم

هاء من از هیئت خلقت حکایت می کند

وای بر آنکس که از او کج نگاهم را کنم

یک زنا زاده بریده گر سرت بابا حسین

یاء تفسیرم سخن از حضرت یحیی کنم

چون که دیدم نیست تفسیری به عین غیر از عطش

نذر کردم تشنه لب جانم به تو اهدا کنم

در بیان آخرین حرفم دگر لالم پدر

حال صاد خطبه ام را با عمل معنا کنم

صاد قتل صبر باشد جمله آثارش نگر

صبر کن تا معجرم آرام از سر وا کنم

صورت نیلیّ و گوش و ریشۀ مویم ببین

رخصتی ده تا سخن از ساقهای پا کنم

اولین کودک که بی حائل لگد خورده منم

نیمه نیمه آه را از سینه ام بالا کنم

زجر (لع)  می زد سیلی ام هر لحظه ای می خواستم

تا به یادت نام زیبای تو را نجوا کنم

بارها با قصد جانم گردنم را می گرفت

جان به کف قسمت بر این شد تا تو را پیدا کنم

زیر هر ضرب لگد گفتم: عمو عباس کو؟

گوشوارم گم شده یاری کند پیدا کنم

او سواره من پیاده هر دو پا پُر آبله

شکوه از خار مغیلانِ دل صحرا کنم

نیمی از ره را به گیسویی پریشان آمدم

بعد از آن از دردِ سر شب تا سحر نجوا کنم

یا سیدتی یا رقیه مددی

از بس شکستنی شدی ای شیشه بلور

قدری بخواب و این بدنت را تکان مده

خواهی که خارها نرود در تنت فرو

آرام باش و پیرهنت را تکان مده

می بینی ای عزیز که نازت نمی کشند

پس این لبان خوش سخنت را تکان مده

دندان شیری تو به یک بوسه بسته است

با زحمت اینقدر دهنت را تکان مده

.............................................

با آه آه تو بدنم تیر می کشد

از بس تنت شبیه تن مادرم شده

می پاشد از لبان تو خون لخته هر نفس

زان نیمه شب چه خاکی مگر بر سرم شده

ای دخترم هنوز سرت درد می کند

آیینه نگاهِ تو چشم ترم شده

از گیسوان سوختۀ بین مشت زجر

هر آنچه گفته ای به خدا باورم شده

...............................................

از لحظه ای که حرف کنیز آمده وسط

خوابش نمی برد ز غم و ترس خواهرت

در این میانه جای ابالفضل خالی است

تا پس بگیرد از عدوی پست معجرت

در شهر مسلمین نشود دفن خارجی

لرزه فتاده بر دل ترسان مادرت

پیغام داده اند اهالی شهر شام

بیرون کشند از دل هر خاک پیکرت

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۱ ، ۱۸:۴۵
← نعمتی →

زمزمۀ روضۀ شب دوم

اینجا کجاست برادر        دلم به غم اسیره

گرفته غم گلومو             زینب داره میمیره

جانم رسیده بر لب         برس به دادِ زینب

 

گرفته ای عزیزم          راهِ نفس تو سینه

میشه داداش که مارو      برگردونی مدینه

من بی قرارم اینجا         دلشوره دارم اینجا

 

ترسم اینه که روزی       به ماتمت بشینم

آخر تو این بیابون        داغ تو رو ببینم

ای یار کربلایی            می ترسم از جدایی

 

خواهر با سوز نالت       قلب منو نسوزون

پیاده شو ز محمل          با این دل پریشون

ای یار و هم زبونم        آتیش نزن به جونم

 

دخت نجیب حیدر        ای پاک چون گل یاس

پایین بیا ز ناقه            زانو گرفته عباس

با احترام کامل

پایین بیا ز محمل

زیر گلویِ یارت              این گودیُ می بینی

یک روز میای و بوسه    از پارگیش می چینی

وقت سجود نیزه

اینجاست فرود نیزه

 

اعوذ بالله من الکرب و البلاء

زمین کربلا اینجاست زینب

دیار پر بلا اینجاست زینب

تحمل می کنی؟ گویم برایت

فراق ما دو تا اینجاست زینب

صدایی آشنا آید به گوشم

که مادر قبل ما اینجاست زینب

چه سرهایی شکسته بین این دشت

مسیر انبیا اینجاست زینب

برای خواب پنجاه سال پیشت

دم تعبیر ها اینجاست زینب

همان جایی که گفته «امّ أیمن»

زمین نینوا، اینجاست زینب

بزن بوسه تمام سینه ام را

ضریح مصطفی اینجاست زینب

همان جایی که قرآنها بیفتد

به زیر دست و پا اینجاست زینب

ببین نرمی زیر حنجرم را

فرود نیزه ها اینجاست زینب

ببین این مهره های محکمم را

ذبیحاً بالقفا اینجاست زینب

تمام خاک این صحرا خریدم

همه سرّ خدا اینجاست زینب

به مسلخ پا گذاریّ و ببینی

غسیلاً بالدّماء اینجاست زینب

مبادا معجر از سر وا نمایی

عدوی بی حیا اینجاست زینب

حنا از خون به گیسویت بگیری

حجاب کبریا اینجاست زینب

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۱ ، ۱۸:۲۷
← نعمتی →

 

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

در وادیِ حسین مجال کلام نیست

غیر از کلام خون به مسیرش پیام نیست

با خون به صفحۀ عرفات دلم نوشت

راهِ وصال جز به شهادت تمام نیست

با ترس جان هر آنکه قدم زد در این طریق

وا...ِ راه عاشقی اش مستدام نیست

عشق و بلا ز روز ازل هم پیاله اند

زیرا به جز بلا قدحی بین جام نیست

در زیر جامه ها همه شمشیر بسته اند

این کار هتک حرمت بیت الحرام نیست

آیا کسی نبود که گوید به حاجیان

آیا بُریدن سر حاجی حرام نیست؟

یا در زمان ذبح نماید کسی سوال

این صید زیر دست تو خشکیده کام نیست

مسلم بگفت: بر همه پایان راهِ عشق

جز سر جداییِ علنی روی بام نیست

ارباب در حجاز و سفیرش به روی بام

راهِ وصال این دو به جز یک سلام نیست

رأسش به نی، تنش به روی خاک کوچه ها

میخ قناره جای سفیر امام نیست

 

السلام علیک یا سفیرالحسین یا مسلم بن عقیل

خدا کند که از این ره امیر برگردی

ز قبل آن که شوی بی سفیر برگردی

دعا کنم که خدا در دل تو اندازد

که هرچه زودتر از این مسیر برگردی

ز پیش از اینکه شوم تا قیامت از خجلت

به نزد مادر تو سر به زیر برگردی

به استخوان شکسته تو را قسم بدهم

به حق ((جابرعظم الکسیر)) برگردی

به نازکی گلوی علی کنی رحمی

نخورده حنجر شش ماهه تیر برگردی

ز قبل آنکه شود ضرب تیر سه شعبه

یگانه رازق طفل صغیر برگردی

ز قبل آنکه شود دختر سه سالۀ تو

به بوسه ای ز لبان تو پیر برگردی

خدا کند که عدو تا به نیزه نگرفته

ز پهلوی تو تقاص غدیر برگردی

قسم به قامت رعنای شیر ام بنین

قسم به غیرت مردی دلیر برگردی

ز قبل آنکه شود خواهر تو بی معجر

میان کوچه و بازار اسیر برگردی

ز قبل آنکه کند وقت دفن تو پسرت

تن تو جمع میان حصیر برگردی

ز قبل آنکه بچیند یکی یکی دشمن

به نیزه رأس صغیر و کبیر برگردی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۱ ، ۱۸:۲۲
← نعمتی →