اینجا صاحب خانه امام حسن مجتبی (علیه السلام) است ...................................... روز محشربنویسیدبه پیشانی ما لک لبیک حسن ؛ ذکرسربند مسلمانی ایرانی ما لک لبیک حسن ...................................... ممنونم از عطای کریمانه حسن این رو سیاه را سگ کویش حساب کرد
مهمان به سر خوان نعیمم همسایه سیدالکریمم ghasem.ni@gmail.com قاسم نعمتی
با کربلا... فقط بلا هم قافیه ست... اما.................................. اگر زینبی باشی.. "جمیلا" بیشتر ...می آید ب کربلا! برای زینبی بودنمان بیشتر دعا کن...تا کربلا رفتن!مسافر خوش قافیه ی ارباب
سلام علیرضا جان تو این هوا که نفس کشیدن سخت شده برای بعضی ها اما چیز دیگه ای راه گلو رو گرفته . . . برای اونهایی که تو نفسشون بودی نزدیک به دو ماهه که ... . . . فاطمه چشم انتظار دیدن قامت رعناته بیشتر از این منتظرش نذار یا علی التما دعای فرج
مراسم ختم ایشان در روز چهارشنبه 26/7 از ساعت 10 الی 11:30 در حوزه علمیه مروی واقع در خ ناصر خسرو کوچه مروی برگزار همچنین از ساعت 15:30 الی 17 در مسجد ابراهیم خلیل واقع در شهرری خ شیرمحمدی (آرد ایران) منعقد می گردد.
علیرضای عزیزم امروز که بحث سنگ قبر تو داغ است امان ز دل زینب که مادرش قبر ندارد و حرمش بی چراغ است... این سنگ برای ما فقط نشانه است کوچکی و بزرگیش یه جور بهانه است علی جان در حرم ارکیت گرمابخش دستان قشنگ دخترکت باش آن زمان که رو به آسمان یخ زده بلند می شود. مسافر خوش قیافه ارباب از سفر برگرد ...
شب بخیر علی آقا یادته ازت خواستم دست پسرم رو بگیری امروز پسرم چیزی گفت که فهمیدم دستش رو می گیری گفت خواب دیده داره توی یک استخر پرعمق غرق میشه و تو نجاتش دادی اون وقتی تعریف کرد تکان خوردن حلقه های اشک را درچشمانش دیدم و پی بردم راست می گوید علی آقا دست همبازی رویاهای فاطمه ات را از دست خودت جدا نکن تا او هم مانند تو مرد شود. آقا حلالمان کن.
السلام علیک یا ام الحسین!!!!!!!!!!! همیشه دلم می خواست پهلوی تو باشم مادر...................
مگر می شود پهلوی تو بود وشکسته نبود.... ... ب این فکر می کنم..آن شب ک می خواندی "امشب شهادت نامه ی عشاق......" دست ب پهلو بودی یا دست ب سینه... جا بگیر برا پهلومون!
ناشناس ما هم برای صبرشان دعا می کنیم و اگر حرفی از ایشان نمی زنیم بخاطر بیمعرفتیمان نیست ایشان احتیاج به دعا ندارد خود علیرضا برای او دعا کرده و اگر نه الان او هم نبود.امیدوارم خانم گرانقدر آقای علیزاده مانند ایشان حسینی زندگی کند و زینب وار دخترخانمش را بزرگ کند. اجرکم عندالله
عطرهای خوب شیشه خالیشان هم بعد از سالها بوی خوش میدهد مثل جای خالی تو علی جون.. علی جون دلم برات تنگ شده جونم. فاطمه کوچولو ای کاش می فهمیدیم اصلاً دلتنگی یا نه؟ ای کاش میدیدیمت تا بدانی با ما فرق داشت یعنی چی؟ اون تو زنده بودنش به ما تلنگر زد ولی ما نفهمیدیم چرا جمع ما را ترک کرد. او جمع ما براش کوچیک بود ولی جاش تو دنیا خیلی خیلی خالیه. ای کاش زودتر می شناختیمش
سلام علیرضا جان شب که میشه و سکوت همه جا رو میگیره دویدن های دنیا که آروم میشه تو دلم شعله میکشی یاد فاطمه و فکر کردنش به تو و سوالهایی که از پرسیدنش خسته شده و جواب هایی که از شنیدنش... علی جان، جان هر کی که دوست داری فاطمه رو دریاب آخه اون سه سالشه سه ساله برات آشنا نیست تو که هیاتی هستی باید بدونی اصلا دیگه تو رو قسم نمیدم میرم در خونه سه ساله ارباب و از اون میخوام از خدا بخواد فاطمه رو... نه چرا بخوام فاطمه آروم بشه ازش میخوام بابای فاطمه برگرده ازش میخوام بابای فاطمه، سالم و تندرست برگرده اونوقت فاطمه هم آروم میشه ان شا لله
خدایا به حق سه ساله امام حسین علیه السلام فاطمه ی علیرضا کمبود پدرش رو احساس نکنه و هر موقع دلش تنگ شد، بابا علیرضاش رو کنار خودش احساس کنه. الهی آمین.
یاران چه غریبانه رفتند از این خانه علی جان عروج زیبای رضاییت را به همسر و تنها فرزندت فاطمه تسلیت و تهنیت عرض می نمایم و امیدوارم شرمنده فاطمه جانت نشوم.
-جدیدترین خبرها در دنیای امنیت -مقالات امنیتی و تحقیقات سایبری -مجله الکترونیکی رایگان -محصولات آموزشی و نرم افزاری -فرصت های شغلی در هر زمینه کاری -دوره های آموزشی غیر حضوری
آنچه را که برای وارد شدن به دنیای هک و امنیت نیاز دارید ، در پارسینگ بجویید. تیم امنیت شبکه و تحقیقات سایبری پارسینگ
تقدیم به فاطمه مهربانم که قلبش دلتنگ باباست امیدوارم خدا قلب کوچولوش را آرام کنه.و ما را به خاطر بی مهری به او ببخشه
گنجشک ناز و زیبا// که میپری اون بالا بال و پرت به رنگ خاک//دلت مهربون و پاک به من بگو وقتی که پر کشیدی// بابام رو تو ندیدی؟ دیدمش از اینجا رفت// اون بالا بالاها رفت پیش ستارهها رفت// یواش و بی صدا رفت ستاره آی ستاره// پولک ابر پاره خاموشی یا میتابی// بیداری یا که خوابی به من بگو وقتی که خواب نبودی// بابام رو تو ندیدی؟ دیدمش از اینجا رفت// اون بالا بالاها رفت از این طرف از اون راه// رفته به خونهی ماه ماه سفید و تنها// که هستی او بالاها نقره نشون کهکشون// چراغ سقف آسمون به من بگو وقتی که نور پاشیدی// بابام رو تو ندیدی؟ همین جا پیش من بود// نموند و رفت زود زود اون بالا بالاها رفت// بابات پیش خدا رفت خدا که مهربونه// پیش بابام میمونه گریه نمیکنم من// تا شاد نباشه دشمن
آنان که در جوار رضا آرمیده اند کفران نعمت است بهشت آرزو کنند
من خیلی دوست داشتم ببینمش و باهاش ارتباط برقرار کنم اما نشد وقتی خبر رحلتش رو شنیدم آتیش گرفتم همش به یادشم و تو خاطرمه نمیدونم چرا الان اینجوریم دعا کنید آروم بشم
علی جان دلم برات تنگ شده جای جای این کوچه های سرد،خانه های خراب،دلهای کباب از حرم عبدالعظیم گرفته تا غیاثی و مشهدرضا یاد تورا برایم زنده می کند. ای کاش به خانه های خراب ما سری بزنی. علی جان اشکها یم امان نمیدهد رجعت کن برگرد و دلهای خرابمان را آرام کن دوست من کجایی وقتی یاد خنده های آرام تو میافتم دلم آتش میگیرد.ایکاش دوباره بر سکوی دلمان بشینی و آرام الهی و ربی من لی غیرک بخوانی. ایکاش دست ما راهم میگرفتی. ایکاش امسال بی ما عرفه به کربلا نمی رفتی.دوباره بگو فاطمه فاطمه. علی علی میخواهم با تو بگویم دستمان خالیست آیا پرمیکنی. دوستان بی قرارت منتظرند دست ما را بگیر رئوف مخلص آقا .بیا تا نمازی دیگر به آقایمان اقتدا کنیم.خوشبحالت خوب پرکشیدی چقدر زیبا بود آخرین غروب دیدارمان چقدر زیبا بود که تو دوباره طلوع می کردی دلم داغونه بی مهری زیاده علی یک شب به خواب دوستان قدیمیت بیا تا دلمان آرام بگیرد. یاعلی
خداحافظ رفیق بی خبر از هم خوابیدن چه سود بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود گر نرفتی خانه اش تا زنده بود خانه صاحب عزا تا صبح خوابیدن چه سود گر نپرسی حال من تا زنده ام بعداز مرگم اشک و نالیدن چه سود زنده را در زندگی قدرش بدان ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود گر نکردی یادمن تا زنده ام سنگ مرمر روی قبرم را نهادن ها چه سود چه سود چه سود چه سود
سلام رفیق دلم رو بردی خیلی قشنگ بود ما که از کف داده ایم یک دل روشنتر زماه دیگرین بار بودن و رفتن چه سود آه دوستان ما گلی را در بیابان گم کرده ایم دیگر به دنبال سراب افتادن چه سود هرچند گوییم علی دیگر نداریم درمیان دران وقت یتیمش را نشناسیم چه سود خاک باشد براین دنیا که پستش را بلندپنداشتیم گل علی بود چیدیم و بغض و حسرت کاشتیم حال دنیا بمان و پول و زور ماعلی داده ایم باتو بودن چه سود ای علی خوشمرام باما بگو زین قفس پرواز خوشتر نبود گر در حوالی سر بر یتیمت میزنی دستی بر قفل دل بیچاره برکش بی تو ماندن چه سود علیرضایی جات خالیه داداش خوبم. میدونم داری این و میخونی خودت تو خواب بهم نشون دادی. دستم رو بگیر. بازم برات می نویسم. فاطمه کوچولو از راه دور می بوسمت شرمندتم!!!!!!!!!!!!!!!!
می گویند داغ توحرارتی ست لن تبرد ابدا حسین جان ،و هر غم که نشان از تو داشته باشد مرا مست خواهد کرد خوش به حال آنکه با یاد تو ققنوس وار زنده است و ققنوس وار پرواز کرد. عاشقانه لبیک گفتی و عاشقانه زیستی خدا مانند حسینش با تو عاشقانه رفاقت کند و کنار علیین جایت دهد می دانم که فراموشمان نخواهی کرد برای خانم فاطمه ات دعا کن که اسیر محبتهای دنیایی نشود و در مکتب حسین در همین کودکیش عظمت دستان صاحب الزمانش را به درک بنشیند
سلام علی جون خیلی دلم می خواست دوستای قدیمیت با من همراه می شدن و دل نوشتشون را حداقل به امید اینکه فاطمه روزی بخونه می نوشتن ولی فقط یک سراب بود. پنجشنبه وقتی اومدم کنار مزارت فاطمه نبود.برای خودمان افسوس خوردم که دنبال تو کنار مزارت می گشتیم و از یادگارت غافل بودیم. یک عمر با بچه ها خوندیم برای سه ساله که اگر کربلا بودیم برات سنگ تموم می گذاشتیم ولی حالا خدا به همون نشون داد که همچین پخی هم نیستیم شاید اگر کربلا هم بودیم میرفتیم سر قبر آقا زیارت می خوندیم و می گفتیم بی خیال سه سالش! علی جون زیارت قبول. به ما معرفت بده که خودمون رو بشناسیم خیلی از مرگ دوریم. کارمون شده شعار. امروز این هیئت فردا آن هیئت.ولی معرفت کوش. بیخیال بچه ها همه تو پیله خودشون موندن فقط تو پروانه شدی علی از من خبر بگیر دلم تنگت شده.بیا که من از برایت حاجتی دارم اگر این هفته هم بیاییم و یک زیارت عاشورا بخونیم و با معرفت نشیم چی؟ فاطمه کوچولو دوست دارم.
دوباره جمعه شد ساعت نزدیک غروب و غروبی دوباره برای علی ما همیشه جمعه ها دلمان می گرفت ولی بعد علی یک جور دیگه دلتنگیم علی بین ماست.این رو وقتی درک کردم که این هفته از خانوادش خواسته بود پنجشنبه به دیدارش بیایند و وقتی بر سر مزارش رفتیم دیدیم علی تنهاست او این هفته پنجشنبه تنها بود و شاید بخاطر این از ما خواسته بود به دیدارش برویم او عاشق جمع ما بود و ما عاشق جمعی که او در آن بود علی جان روحت شاد.
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یک ریز،ولی پی در پی و آرام،دم گرم خودش را در گلویم سخت نقشبارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است یادت بخیر
علی جان علی جان دلتنگی امانمان را بریده و فقط به خودمان می گوییم قافله راه افتاده و چندی بیش نمانده تا ماتم شروع شود و صدای وای غریب مادر حسین وجودمان را پر تا بلکه غم بزرگت برایمان کوچک شود.شاید خاطراتی که دخترت بیادش می اید و از تو می گوید بیان دلتنگی اوست . نمیدانیم شاید دویدن به سوی صدای در گفتن بابا آمد نشانی از دل تنگی اوست و شاید اینکه تنمنای گذاشتن فیلم سینه زنی تو را می کند از دلتنگیش خبر می دهد ولی او دل دریایی را از تو به ارث برده و خانم فاطمه همه را می داند ولی به لب نمی آورد تا ما دق نکنیم.دخیلک یا بنت الحسین در ماهگردت صدای هل اتا می اید یا رب باعلی نادعلی می آید از روز عروجت همه با فاطمه گویند بابا پی لبیک حسین ز کربلا می آید
دوست قدیمی چه زیبا شعر سرودی خدا دلت را آرام کند با آمدن هلال محرم دخیل دل دریایی فاطمه ات می شوم تا دلم به صحن رقیه خاتون گره بخورد نمی دانم امسال چگونه محرمیست که از مسلمیه سیاهپوش شده ایم دلم روشن است علی با ولی می آید او جمعه با ولی می اید علی جان دلم ویران است آبادش کن تو کرم را از مولایت فرا گرفتی منتظرت می مانیم
شب اول محرم سینه زنت آرزوشه با دستای یک پیرغلامت پیرهن سیاه بپوشه علی آقا لباس مشکی خیلی بهت می اود وقتی مشکی می پوشیدی انگار آقاتر می شدی. میدونم الان مولا حسین برات لباس مشکی آورده تا خوشگلت کنه دلمون تنگته دلمون می خواد بیایم پیشت.شفاعتمون می کنی محرم اومد از راه
یاعلی بن موسی الرضا سلام علی آقا نمی دونم چرا تموم زندگیم شدی دستم رو بگیر فردا سیاهپوشانه میای مشکی بزنیم. خوشبحالت با معرفت عرفه رو تنهایی رفتی کربلا،الان هم داری آماده می شی از وادی الاسلام بری حرم اقا،حسین حسین وای وای وای،بیا دل ما رو هم ببر اگر کشتن چرا خاکت نکردن کفن بر جسم صدچاکت نکردن یک چیزی شنیدم خدا کنه فاطمه ات هرگز نفهمه تو هم مثل ارباب بیکفن از ........ آخ علی عاشق حسین خوب آقا بردت یا حسین
سلام علی جان امشب هیاتها روضه حضرت رقیه سلام الله علیها میخوندن هر شب به یادتم ولی این شبای محرم بیشتر و امشب از همیشه بیشتر آخه میدونی دیدن دختر گلت یه روضه تمامه آخه وقتی مداح میگه دختر سه ساله نزدیکه چهل روزه باباشو ندیده اون آتیشی که قبلا گفته بودم شعله میکشه ولی یه فرقی هست. دختر تو رو سعی میکنن کمتر از گل بهش نگن و انصافا هم بالاتر از گله ولی رقیه هر وقت گفت بابام کجاس یکی با دستای نامردش سیلی میزد یکی دیگه با شلاق میزد یکی دیگه برای ساکت کردن گریه دختر سر .... خلاصه علیرضای عزیز ما تو روضه های امام حسین علیه السلام به یادت هستیم شما هم سلام ما رو به ارباب دو عالم برسون یه چیز دیگه هم بگم و میدونم برای خیلی ها اتفاق افتاده و اون تلنگری بود که با رفتنت بهم زدی حداقل تا الان بعضی از ناراستی هامو گذاشتم کنار در حیاتت ندیدمت که تاثیر بگیرم ولی در مماتت خیلی برام هدایتگر بودی روحت شاد فاتحه مع الصلوات
یا حسین روزهای محرمت دارند یک به یک میگذرند و دل سوخته ما،سوخته تر می شه علی جون جات خالیه،میوندار حرم،دلم تنگته می خوام ببینمت، برای سه سالت بمیرم، امسال یک جور دیگه برای رقیه گریه می کردیم نمیدونم چرا ولی مدام میون میوندارهای روضه میبینمت.خوشبحالت. چهل روزه که بوی گل نیومد صدای چه چه بلبل نیومد برید از باغبان گل بپرسید چرابلبل به صید گل نیومد سه غم آمد سراغم هرسه یکبار غریبی و اسیری و غم یار غریبی و اسیری چاره داره ولی آخر کشد مارا غم یار غم یار و غم یار و غم یار علی دستم و بگیر رفیق برای منم دعا کن
دیروز خواستم ببینمت و شب وقتی حاجی شروع کرد دیدم کنار حاجی ایستاده بودی بخدا خودت بودی فقط جوان تر شده بودی حالا بهم ثابت شد که هر چی ازت بخوام بهم میدی. همسفر شفاعت شفاعت شفاعت دستم رو بگیر
سلام بر لبهای به خون غلطان -سلام بر سر بریده از قفا- سلام بر پهلوی شکسته سلام برحسین ارباب علی سلام هرچه از وصف آقا می خونم تو هم همونا را داری علی جون خوشبحالت کربلایی علی چهل روزه فاطمه شب را به امید تو صبح می کنه ودر خرابه دلش منتظرته،چهل روزه کربلات طول کشیده، چهل روزه که ما هنوز منتظریم که شاید همه چیز خواب باشه-چهل روزه که هوای دلمان شدید بارانیه- چهل روزه که در منزلت قفله-چهل روزه از شیفت برنگشتی- چهل روزه حوزه نمیای- چهل روزه دلمون خرابه- چهل روزه، علی دیگه نمیای؟ هنوز نمیتونیم باورکنیم که دیگه نیستی-وای از دل فاطمه چهل روز است که دلتنگی های غروب را با بودن در کنار مزارت سپری کردیم و ناباورانه روزهایمان را به شبهایمان گره زدیم و شبهایمان را به امید آن که هلال ماهگونت را یک بار دیگر در خواب به نظاره بنشینیم، به صبح رساندیم. طنین صدای دلنشینت همچنان در گوش ما، مهربانیت در قلب ما و زیبایی چهره ات همیشه در یاد ماست. چهل روز است که می سوزیم و تو را نمی یابیم نگاه پاک و مهربانت را که همیشه بی دریغ نثارمان می کردی، نمی بینیم از گرمای وجودت بی بهره ماندیم و تنها با این باور که تو هنوز هم سنگ صبور ما هستی، با تو ای مهربان، درد دل می گوییم علی وای از این مردم مرده،مرده پرست دلمون تنگته ماچله نشین غمت هستیم
داشتم ب عکست زل می زدم...... دارم کتیبه های محرم را می نویسم..... . . . . . بعضی ها چقد پای وضه های ای ارباب می ایستند.... بعضی ها اما بیشتر...... پای رفتن دارند!!!!!!!!!!!! ... کتیبه ها تمام شد...بیچاره من ومحتشم
الاسلام علی علی اکبر بن حسین سلام علی جون دیگه امروز باورم شد دیگه نیستی و دیگه نمیای چهل روز و شب گذشت و امیدمان ناامید شد.دیروز آخرین مجلست بود رفت تا سال دیگه کی مرده و کی زنده خدا می داند.خجالت می کشم بعد از چهل روز بازم برات بنویسم می ترسم دل خانوادت رو بلرزونم.خدا منوببخشه ای کاش نخونند. علی اگر راضی به این نیستی یک جوری بهم بفهمون که دارم اشتباه میرم. علی نمی خوام بگم خداحافظ تا سال بعد چون بعد تو دلم نمی خواد عمرم زیاد باشه. علی خیلی دلتنگتم.هرشب تو هیئت روبرومی شاید این رو خیلی از بچه ها هم درک کرده باشند.فدای قبر کوچکت که با آن قد رشیدت سنگ قبرت خیلی کوچیکه. فاطمه خانم حلالم کن.
سلام علیرضای عزیز این پست 22 مهر نوشته شده ولی آخرین نظری که گذاشتن 2 آذر بوده این یعنی همه اعتقاد دارن که تو این نوشته ها رو میخونی ایکاش تو هم از اربابمون اینجا برامون مینوشتی. . . . یه عادت خوبی که تو هیاتمون هست اینه که موقع سینه زنی یه تیکه از سینه زنی رو میگن از طرف گذشتگان بزنید دیگه یاد توست که از اون لحظه تا آخر هیات باهامه علی جان برای ما دعا کن برای فاطمه ات دعا کن برای حاج آقا مجتبی هم دعا کن حالش خوب نیست ما هم برای شما دعا میکنیم
راستی من خیلی امیدوارم با ظهور حضرت رجعت کنی ان شا الله
یا قتیل العبرات نفس بده تا برایت نفس نفس بزنم آنکه دیگه دوست شده از طرف تو گفت که برایت نفس بزنم نه بلکه نفس نفس بزنم علی چهل و سه روزه که نیستی آقای خوبیها بگو ز ارباب بیکفن بگو که عرشیان غرق ماتمند بگو که ارباب تنهاست بگو که وای برماست بگو که زینب تنهاست و حسین منتظر ظهور مولاست منتظرت تا ظهور دولت یار می مانیم بقول غریبه مسافر خوش قیافه ارباب
سلام آقا علیرضا امشب شام غربیان بود تو هیات میخوندن: طفل یتیمی زحسین گمشده واویلا واویلا قامت زینب ز الم خم شده واویلا واویلا
راستی امشب تو حرم حضرت عبدالعظیم حسابی یادت کردم یاد روزی که رو دست دوستانت اومدی داخل حرم اون روز اولین دیدار من و تو بود و آخرین ... . . . علی جان ما اینجا به یادت هستیم تو هم ما رو دعا کن اللهم صل علی محمد و آل محمد
یاران چه غریبانه رفتند از این خانه هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه علی سلام امسال اولین سالی بود که ده شب با یاد شما عزاداری کردیم و چه سالی بود امسال علی داغ تو چهل و پنج روزه هنوز تازست نمیدانم بی بی چه کشید با این همه داغ علی، با معرفت ،ما رو یادت نره یک جای کوچولو کنارت برامون کافیست مسافر خوش قیافه ارباب التماس دعا
با هر قطره شبنمی که از چشمانمام فرو می ریزد جای خالیت را بیشتر احساس میکنیم تازه میفهمیم که بهار چقدر شبنم در چشمانمان ریخته بودی و چقدر هوا امسال سرد است و چه زمستان زود آمده و ما در این فصل یخزدگی منتظر بهار می مانیم تا شاید دوباره برای ما شبنم بیاوری و چقدر سنت خوبیست صله مرحومان ایکاش غریبه میدید که سنگ تو تمام هم نیست منتظرت می مانیم
سلام علیرضا جان دعا میکنی برامون بد جوری دلتنگتیم . . . فاطمه خانومت رو یه لحظه آخر مراسم چهلمت دیدم از چشماش معلوم بود در ظاهر داره زندگی میکنه اما همه جا دنبال گمشدش میگرده اگه بتونی از محضر باریتعالی اذن بگیری و به خوابشون بری خیلی آرومشون میکنه این تجربه رو من از پدر مرحومم دارم خیلی آروم میکنه . . یه چیز دیگه اینکه؛ ما وقتی بعد از مراسمی میخواستیم دنبال پدرمون بگردیم دنبال بلند قد ترین فرد اون جمع میگشتیم. فکر میکنم فاطمه هم همین کار رو میکرده. البته الان به سازمان بهشت زهرا نمیشه خرده گرفت که چرا سنگ کوچیک گذاشتن چون نمیدونستن قد پدر فاطمه خیلی بلند بوده. علیرضا جان برامون دعا کن برات دعا میکنیم
حیف شد از گلستانمان جدا گشتی ای سرو بلند چگونه خمیده شدی در مزار گشتی علی جان سلام باورت میشد اینهمه کس داشته باشی و اینهمه عاشقانه برات بنویسند به تعداد روزهای دوریت برات مطلب می زارند یعنی هر روز حداقل غیر از فاطمه یک نفر دیگه هم یادت است. حیف شد زود دست توانایت ناتوان شد. نمدونم می توانیم ادامه دهنده راهت باشیم یا نه؟ می بینی همه یک چیز گم کردن و دنبال خاطره و یا نوشته ازت می گردند حیف که چقدر زود دیر می شود. دوست قدیمی از شما خواسته شده خاطره بگذارید. نمیدانم درخواست غریبه از شما درست بوده و یانه ولی اگر هرکس یک خاطره از او بگذارد حتی غریبه می شود علی زنده را به همه جهان معرفی کرد و نشان داد که ساده زیستی و مرام و محبت خالصانه و عشق حسین چگونه انسان را متعالی می کند پس همه از او خاطره می گزاریم تا علی زنده بماند و هیچ وقت نمیرد تا فاطمه زمانی با خاطرات پدرعزیزش شب را سحر کند و دفترچه وبلاگی خاطرات برای او مونس تنهایی و بی پدری شود. هرچند که او برای فاطمه و نه برای همه نخواهد مرد او زنده است و به ما درس زندگی خواهد داد. او هیچ وقت در مورد درخواستهای مالی دیگران نه نمیگفت و به نیازمندان بی حرف کمک می کرد.او مانند مولا علی بخشنده بود. یادش گرامی
سلام مسافر خوش قیافه ارباب امشب شب جمعه و شب زیارتی آقای خوبیهاست. مطمئنم کربلایی سلام مارا به ارباب و مادرش برسان.خوش بحالت زیارت قبول دستان پرمهرت را از زندگیهای پوچ ما کوتاه نکن اللهم انی اسئلک استعداداً للموت قبل حلول الفوت و الانابة من دار الغرور الی دارالسرور(خدایا از تو میخواهم مرا مستعد پذیرای مرگ بنمایی قبل از انکه مرگ مرا دریابد و به من توفیق توجه از دنیا به آخرت عنایت فرمایی).
سلام علیرضا جان اگه با هم دوست شده باشیم که امیدوارم اینجوری باشه، ولی هنوز اجازه نمیدی هر مطلبی رو بعنوان نظر اینجا بنویسم آخه چند وقته یه مطلبی که میخوام بنویسم به آخرش که میرسم این دستگاه قاطی میکنه و کلش پاک میشه دیگه یا نمینویسم یا اصلاح میکنم خیلی خوبه خودت مواظب باش، من هم دقت میکنم
آقا علیرضا من خیلی نمیتونم خاطره بگم ولی یاد جمعیت اون روز تو میدون حرم حضرت عبد العظیم که میفتم به درستی خاطراتی که دوستت تعریف کرد (و ان شا الله تعریف میکنه) پی میبرم یاد دعای آقای شریعتی افتادم که گفته بود خدایا چگونه زیستن را به من بیاموز چگونه مردن را خود خواهم آموخت شما چگونه زیستن را از علی علیه السلام و اولادش علیهم السلام آموخته بودی
یه چیز دیگه که همیشه تو ذهنم بود اینکه چرا هم لباسهای شما وقتی تو مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام میان موقع سینه زنی بلند میشن میرن( البته نه همشون) ولی چند جا تو این نظرات خوندم که شما میوندار هیات بودی. دلیلش این نبود که شما شعور و شور رو در کنار هم داشتی؟
راستی اون بالا که گفتم امیدوارم اینجوری باشه آخه میخوام بعدا که فاطمه خانوم ازم پرسید تو کی هستی بتونم بگم دوست بابا علیرضا
یه چیز هم به فاطمه خانوم بگم؛ دوست دارم بزرگتر که شدی با هم بریم مزار بابا علیرضا این مداحی محمود کریمی رو بذاریم و با هم برای امام حسین علیه السلام گریه کنیم.
" کی گفته من بابا ندارم کی گفته من بی کس و کارم بابا ی من قشنگترین بابای دنیاس. حتی اگه تو آسموناس. خوب میدونه........."
مسافر خوش قیافه ارباب سلام خواستم منم یک خاطره از شما بزارم هرچی فکر کردم دیدم باید یک دفترچه بنویسم چه بسا که هر لحظه که با تو بودیم یک خاطرست. ولی امسال چه سالی بود از اولش تا الان یک جور سنگ تمام بود. از عید تا 21 مهر که دیگه چشمای دریاییت بسته شد. از هفته قبل مشهد رفتنت که جای جای خانه ما بوی بودنت را گرفت. از سلیقه زیبایتان که نوربخش خانه ما شده و هر وقت شب می شود گوییا امدنت را به خانه ما تداعی می کند. چه جمع صمیمی با تو داشتیم چه بی ریا با ما می نشستی و همسطح ما می شدی یادت هست سفر عید را می گویم چقدر امسال خوش گذشت ای کاش یک لحظه ترس نبودنت جمعمان را می لرزاند.هرچقدر فکرم را جمع می کنم بیشتر دلم می سوزد. امسال باید ماه رمضان هم با ما می بودی تا سال دیگر نبودت را بیشتر احساس کنیم. همیشه دلم می خواست پسرم کسی مانند تو و دخترم مانند همسر تو شود. امیدوارم آرزویم را محقق کنی. علی جان روزهای آخر مستأجریم یادت هست آن وقت که دستمان از همه جا خالی بود چه بی ریا به ما کمک کردی. تو تنها کسی بودی که انقدر بر روی طرفم تأثیر گذاشتی که رفتنت خانه خرابش کرد او داشت با نردبان شکسته افکارش بالا می رفت و تو دست او را گرفتی و پایینش آوردی حالا کمک کن که از نو بالا رود. علی جان تو برای پسرم اسطوره بودی مرام بالایت او را داشت مرد می کرد. دستان پرمهرت را برای تربیت او کوتاه نکن و او را مانند خودت تربیت کن می دانم که می توانی. علی کلید واژه ها همه جای خالیت را یاد آوری می کند همه خرابیم علی کمک کن. علی جایت خیلی خیلی خالیست امیدوارم دل خانواده کوچکت آرام گیرد. و لبهای کوچک فاطمه واقعاً بخندد.علی او را خودت شاد کن تا ماهم بتوانیم با او شاد شویم.
سلام علیرضا جان خدا رو شکر همه دارن میان پای کار تا غریبه از غربت به قربت برسه . . چقدر کریم بودی همه از بخشش بی منتت میگن تو این زمونه به تو و امثال تو خیلی نیازه البته میدونم که میتونی باز هم گره باز بکنی میتونی و دیدم که باز کردی
" بله من دیدم که علیرضا بعد از رفتن هم از کار خلق گره بسته، باز کرده." اصلا هر کسی این خوبیها رو اینجا بخونه و تو زندگیش بکار بگیره انگار علیرضا کرده چون منشا اون خوبی از علیرضا بوده. . . . علیرضا جان دعا کن برامون دعا میکنیم برات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فراهم
علی سلام می خوام باز بگم ولی زبانم قاصره علی خیلی خستم از جور روزگار علی می خوام با تمام خاطرات یک جورایی کنار بیام تا مثل خوره اینقدر آبم نکنه ولی نمیشه،ای کاش همه باهم می رفتیم.همیشه ....................................... علی میشه برگردی؟ میشه یک روز از وراه با چشمان خسته بیای و ما بیدار بشیم و لبخند زیبات را ببینیم علی بامرام،خوش صحبت ،که وقتی می خندیدی چندتا چروک زیبا می افتاد گوشه لپت و چشمات کوچک می شد و آن خال بالای ابروت بیشتر خودش رو نمایان می کرد دلم می خواد باهات صحبت بکنم.تو رو فاطمه که می دانم خیلی میخوایش دست ما رو تو ضعفامون بگیر دوباره بگو:یاعلی
سلام زائر تا امروز 56 روزه که فاطمه منتظره و نمیدانم آیا به دیدنش اومدی یا نه؟ گمان نمیکنم تا الان باباش رو تو خواب ندیده باشه ولی او حتماً دلش می خواد مثل ما تو رو تو بیداری ببینه حتی برای یک لحظه ولی چه می توان کرد با ابر سرنوشت، که همیشه موقعی می باره که اصلاً فکرش رو هم نمی توان کرد. علی آقا 56 روزه که زائر ارباب مایی. و ارباب از 22 روز پیش تمام خانه ها رو برات سیاهپوش کرده تا از کربلا برگردی و این یعنی سنگ تمام ارباب برای شما، چه احتیاج به سنگ تمام ما بیچاره ها داری. علی آقا شنیدم و دیدم شما زیاد اهل صدقه دادن بودی و دارای خصلت کریمی که غریب بودی.بیخود نیست که مطالبت رفته تو سایت کریم غریب[
علی جان سلام 58 روزه نیستی و دا ره به ماه دوم می رسیم و دوباره لحظه عروج ای کاش گذر زمان در دستانم بود آنوقت لحظه های با تو بودن را آنقدر طولانی میکردم که برای بی تو بودن دیگر وقتی نمیماند. علی آقا فکر می کنم بعد 66تا نظر بتونم خودم معرفی کنم تا فاطمه خانمت منو بشناسه. و به دوست بودن قبولمان کنه . من آن شمعم که شبها در شبستان تو میسوزم ، به ظاهر شاد و در باطن ز هجران تو میسوزم.
ای وای این دسته گل چرا اینجوری نشون داده میشه فاطمه جان باور کن اسم بابا علیرضا رو با گل برات نوشته بودم اما الان دسته گلم پرپر شده . . اصلا مهم نیست مهم اینه که بابا علیرضای دسته گلت همیشه در کنارت هست میدونم هست که اگر نبود و دستش رو رو سینت نمیذاشت نمیتونستی داغش رو تحمل کنی. . .
سلام آقا علیرضا فردا 21 آذره و دو ماه از 21 مهر گذشته دو ماه پیش همچین روزی تو حرم امام رضا علیه السلام همه چی رو هماهنگ کردی قرار شد فرداش تو راه برگشت موقع نماز مغرب عروج کنی چه روزی بود شنبه ای که فهمیدم شما تو راه برگشت تصادف کردی و هیچ کس نبود خبری ازت بهم بده آخرش همکارت تو مدرسه مروی چه ناگهان و بی مقدمه گفت که پریدی و من رو که دنبال بهونه ای برای دیدار باهات میگشتم خشکوند. یه حالی داشتم که نگو . . . راستی فاطمه خانوم به شما بگم که به مادرت افتخار کن و با خیال راحت بهش تکیه کن. اون بهترین دوست بابات بوده و هست و بعد از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، دلسوزترین به شماست. . . . اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام آقا علیرضا میخوام برات از یه کسی بگم که هیچ کس هیچ حرفی در موردش نمیزنه ولی ذره ذره داره آب میشه امان از دل زینب..... آقا علیرضا به داد دلش برس به داد دل فاطمه برس اونقدر خوب بودی که تا الان هرچی شنیدم همش از خوبیت بوده دستشو بگیر میدونم شما هم خیلی نگرانشی ولی خیلی داره زجر میکشه از خدا بخواه که صبر زینبی بهش بده فقط میتونم بگم امان از دل زینب امان از دل زینب
سلام مسافر وقتی عکست رو میبینم که توش آرام خوابیدی یاد روزهایی می افتم که چقدر آرزو داشتی یک دل سیر بخوابی و روزگار نمی گذاشت و بجای تو ما یک دل سیر می خوابیدیم و حالا چقدر زود به آرزوت رسیدی. علی آقا فاطمه منتظره و دنبال گمگشتش تو عکسها و لپ تاب مامانش،حتی تو عکس واقعه کربلا می گرده. اون داره زود معنی انتظار رو درک می کنه چیزی که ما هنوز درک نکردیم. علی آقا وقتی خانمتون بهش گفت باید تو خواب بابا رو ببینی فاطمه با نگاه معنادارش فقط یک جمله گفت: مامان بریم بخوابیم. زود ما رو تنها گذاشتی مسافر خوش قیافه ارباب. وقتی تو بودی ما همه ضرب بودیم ولی دیگه برای ما جمع هم معنی نداره ما الان تقسیم هم نیستیم ،تفریقیم،تفریق بیا نه بخواب ما بلکه بخواب سه سالت که قربونش برم مثل سه ساله ها می مونه اون هنوز دوسال و نیمش بیشتر نیست ولی دلتنگی باباش اونو سه ساله کرده درست مثل خانم رقیه(س)که بیشتر از سنش شده بود. علی آقا بحق رقیه(س) از ارباب بخواه دل دریایی فاطمه آرام بشه و موجهاش کمتر به ساحل چشماش بخورند. یاعلی بیاد تو صلواتن،صلواتن،ای حرمت (همراه اول ما)
چه غریبانه و ناباوروانه می روند آنان که دوستشان داریم آنچه می ماند فقط خاطرات است ... و ما تنها تسلیم خواست پروردگاریم ای خدای مهربان آن گونه که شایسته است این عزیز را دوستش بدار و بیامرزش افسوس که نخل سایبانی خم شد بلبل ز فراق گل غریق غم شد با خط جلی نوشته در لوح جهان یک عاشق درگه حسینی کم شد
سلام... مدتها بود ازت خبر نداشتیم..هربار میخواستیم بیایم پیشت که یه کاری پیش میومد تا اینکه خبر رسید.... من موندم و یه دنیا افسوس... بازم دیر رسیدم... من موندمو یه دنیا خاطره... حالا میخوام برا فاطمه ات بگم که بابای تو با بقیه خیلی فرق داشت.. دلگیر نشی چرا بابا تورو گذاشت و رفت این دنیا براش کوچیک بود... خیلی کوچیک.. اون باید میرفت بالا تا بلکه با رفتنش بما یه تلنگری بما بزنه... چقدر نوشتن از بابات سخته فقط تو باید همیشه همیشه بهش افتخار کنی..
..
..
...
.....
ومن پر پر....
خوشا بحال تو ک پرنده شدی...
شب رقیه باید رفت...................................