سلام بر شهدا

بعد از شهادت به خواب بهترین رفیقش آمد و گفت : وقتی ترکش خوردم روی زمین افتادم و نفسهای آخرم را می کشیدم دیدم خانمی بلند بالا کنارم آمد و به نام مرا صدا کرد عرض کردم خانم شما کی هستید؟ اینجا چه کار میکنید ، اینجا میدان جنگ است میان این همه دود و آتش و خون ، فرمودند : من مادر همان آقایی هستم که تمام عمر به عشق او سینه زدید و گریه کردید .....
دلدادگان اینجا زیارتگاه عشق لست
ای راهیان نور اینجا راه عشق است
اینجا همان بیت الحرام بندگی هاست
اینجا محل پشت پا بر زندگی هاست
اینجا سر تعظیم دارد ماه ه خورشید
نور خدا را می توان با چشم دل دید
اینجا همان میعاد گاه عاشقان است
راه عبور مهدی صاحب زمان است
اینجا سحر هایش صدای آه دارد
گویا علی سر در میان چاه دارد
اینجا پر از عشاق سرگردان صحراست
اینجا صفای صبحگاهش نام زهراست
اینجا قنوت هر شبش مهتاب دارد
دیدم هزاران زهزم پر آب دارد
اینجا لباس خاکی احرام طواف است
سرهای خونین روی دست ، جای کلاف است
اینجا خریداران یوسف سر جدایند
حجاج این صحرا به دنبال منایند
اینجا زیارت ها دهد بوی شهادت
اصلی ترین نامش بود کوی شهادت
اینجا همه با غیرتان یک حرف دارند
از ماجرای کوچه عمری بی قرارند
اینجا همه تنها به فکر انتقامند
در فکر آن فریادهای ناتمامند
اینجا همه از داغ سیلی ناله دارند
برسینه داغ یار هجده ساله دارند
اینجا همه سربند یازهرا ببندند
نگذاشتند دست امامی را ببندند
اما خدارا میدهم سوگند اینجا
برچادر خاکی و بر پهلوی زهرا
مارا شبیه گل ازین عالم بچیند
پای رکاب مهدی اش خونین ببیند
ای کاش منهم در هوایش پربگیرم
بوسه ز دستش با تن بی سر بگیرم
گرچه گنه کارم به پایش خار هستم
منهم خریدار نگاه یار هستم
آقا بزرگی کن دگر مارا سوا کن
از جبهه مارا راهی کرب وبلا کن
الهی در زمره ی (و المستشهدین بین یدیه) باشید و باشم.
سال خوبی براتون آرزومندم.