دست از سرم بردار...
شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۵۷ ق.ظ
بسم الله

دست از سرم بردار من بابا ندارم / زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم

دست از سرم بردار من بابا ندارم / زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم
گیسو سپیدم احترامم را نگهدار / سیلی نزن من با کسی دعوا ندارم
باشد بزن، چشم عمو را دور دیدی / من هیچ کس را بین این صحرا ندارم
زیبایی دختر به گیسوی بلند است / مثل گذشته گیسوی زیبا ندارم
این چند وقته از در و دیوار خوردم / دیگر برای ضربه هایت جا ندارم
تا گیسوانم را زدستانت درآرم / غیر از تحمل چاره ای اینجا ندارم
گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد / خسته شدم میلی به این دنیا ندارم
گیرم که پس دادند هر دو گوشوارم / گوشی برای گوشواره ها ندارم
شیرین زبان بودم صدایم را بریدند / آهنگ سابق را به هر آوا ندارم
در پیش پایم نان و خرما پرت کردند / کاری دگر با شام و شامی ها ندارم
با ضربه پا دنده هایم را شکستند / کی گفته من ارثیه از زهرا ندارم
نشناختم بابا تو را تغییر کردی / امشب دگر راهی به جز افشا ندارم
گویی تنور خولی آتش داشت آن شب / خیلی شده ترکیب رویت نامرتب
نشناختم بابا تو را تغییر کردی / امشب دگر راهی به جز افشا ندارم
گویی تنور خولی آتش داشت آن شب / خیلی شده ترکیب رویت نامرتب
۹۲/۰۴/۲۲