← یا امام حسن→

شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۵۷ ق.ظ

دست از سرم بردار...

بسم الله



دست از سرم بردار من بابا ندارم / زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم

گیسو سپیدم احترامم را نگهدار / سیلی نزن من با کسی دعوا ندارم

باشد بزن، چشم عمو را دور دیدی / من هیچ کس را بین این صحرا ندارم

زیبایی دختر به گیسوی بلند است / مثل گذشته گیسوی زیبا ندارم

این چند وقته از در و دیوار خوردم / دیگر برای ضربه هایت جا ندارم

تا گیسوانم را زدستانت درآرم / غیر از تحمل چاره ای اینجا ندارم

گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد / خسته شدم میلی به این دنیا ندارم

گیرم که پس دادند هر دو گوشوارم / گوشی برای گوشواره ها ندارم

شیرین زبان بودم صدایم را بریدند / آهنگ سابق را به هر آوا ندارم

در پیش پایم نان و خرما پرت کردند / کاری دگر با شام و شامی ها ندارم

با ضربه پا دنده هایم را شکستند / کی گفته من ارثیه از زهرا ندارم

نشناختم بابا تو را تغییر کردی / امشب دگر راهی به جز افشا ندارم

گویی تنور خولی آتش داشت آن شب / خیلی شده ترکیب رویت نامرتب



نوشته شده توسط ← نعمتی →
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
← یا امام حسن→

اینجا صاحب خانه امام حسن مجتبی (علیه السلام) است
......................................
روز محشربنویسیدبه پیشانی ما لک لبیک حسن ؛
ذکرسربند مسلمانی ایرانی ما لک لبیک حسن
......................................
ممنونم از عطای کریمانه حسن
این رو سیاه را سگ کویش حساب کرد

مهمان به سر خوان نعیمم
همسایه سیدالکریمم
ghasem.ni@gmail.com
قاسم نعمتی

دست از سرم بردار...

شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۵۷ ق.ظ
بسم الله



دست از سرم بردار من بابا ندارم / زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم

گیسو سپیدم احترامم را نگهدار / سیلی نزن من با کسی دعوا ندارم

باشد بزن، چشم عمو را دور دیدی / من هیچ کس را بین این صحرا ندارم

زیبایی دختر به گیسوی بلند است / مثل گذشته گیسوی زیبا ندارم

این چند وقته از در و دیوار خوردم / دیگر برای ضربه هایت جا ندارم

تا گیسوانم را زدستانت درآرم / غیر از تحمل چاره ای اینجا ندارم

گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد / خسته شدم میلی به این دنیا ندارم

گیرم که پس دادند هر دو گوشوارم / گوشی برای گوشواره ها ندارم

شیرین زبان بودم صدایم را بریدند / آهنگ سابق را به هر آوا ندارم

در پیش پایم نان و خرما پرت کردند / کاری دگر با شام و شامی ها ندارم

با ضربه پا دنده هایم را شکستند / کی گفته من ارثیه از زهرا ندارم

نشناختم بابا تو را تغییر کردی / امشب دگر راهی به جز افشا ندارم

گویی تنور خولی آتش داشت آن شب / خیلی شده ترکیب رویت نامرتب

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۲
← نعمتی →

نظرات  (۳)

۲۹ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۳۰ سجاد قاسمی
حاجی شب سوم این شعرو خیلی قشنگ خوند و مردمم خوب گریه کردن .. انشاءالله که حقش ادا شد .. دم شما گرم
التماس دعا رفیق مشهدی!
اردتمند مصطفی هاشمی نسب
سلام
طیّب الله انفاسکم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی