بسم رب الشهدا والصدیقین
ای شهیدان خدایی السلام
عاشقان کربلایی السلام
السلام ای لاله های سوخته
السلام ای سینه ی افروخته
السلام ای تکسواران بهشت
ای کفن پوشان سرخ سرنوشت
السلام ای قدسیان سینه چاک
آسمانی های مهمان روی خاک
السلام ای رهروان راه عشق
ای بصیرت پیشگان راه عشق
السلام ای شیرمردان خدا
ای سحرخیزان شبهای دعا
ای مناجاتی دلان شب نورد
ای ابرمردان پیکار و نبرد
ای سبک باران افلاکی سرشت
می رسد از خاکتان بوی بهشت
روسپیدان دیار معرفت
لاله های نوبهار معرفت
ای علمداران صاحب اقتدار
سینه چاکان همیشه بیقرار
قبله ی سیار دلهای غیور
بر دل غمدیدگان سنگ صبور
دارد این دل اشتیاق گفتگو
سینه ها پر درد و بغضی در گلو
درد ها در سینه و لبها خموش
وای از این روزگار دین فروش
جایتان خالی چه دنیایی شده
رسم دینداری تماشایی شده
جامعه بوی تغافل میدهد
معصیت راه تکامل میدهد!!!!!!
شهرمان با آسمان بیگانه شد
خانه ها تبدیل بر بتخانه شد
خانه ها از نور قرآن دور شد
مصحف توحیدیان مهجور شد
هرکسی دنبال مسئولیت است
میزها خالی ز نورانیت است
خدمت مردم اصول راه نیست
آنکه دلسوزی کند بر خلق کیست
کو عدالت کو عدالت محوری
کو توجه بر کلام رهبری
کو ترحم بر یتیمان غریب
کو تبسم بر رخ هر غم نصیب
کو تکلم با دل درد آشنا
دسگیری از زمین افتاده ها
هرکه مقروض است با حجب و حیا
سوق یابد جانب وام ربا
فقر در خانه ای ماوا کند
صاحبان خانه را رسوا کند
کیست از همسایه اش گیردخبر
کرده با سیلی رخش را سرخ تر
کیست بنشیند ز سوز و ساز ها
پای درد غربت جانبازها
مومنین هیهات دینداری چه شد؟؟؟
از حقیقتها طرف داری چه شد؟؟؟
ای شهیدان سینه ها سنگین شده
دین فروشی شغل هر بی دین شده
عاشقان اواره و سرگشته اند
خوبها...از راهتان برگشته اند
با اجانب هم کلامی میکنند
بر شما بی احترامی میکنند
از جگرها کینه بیرون میکنند
قلب آقای زمان خون میکنند
کس به فکر خدمت آیا هست نیست
جز به فکر مال دنیا هست نیست
بهر خدمت هرکه نازی میکند
یاکه دارد حزب بازی میکند
کس نمیگوید زنسل مومنون
بر منافق ها فاین تذهبون
خاک قبرستان صداتان میکند
برعذابش مبتلاتان میکند
ریشه یابی گرکنی این درد را
در روایات و کلام اولیا
ریشه اش یک نکته باشد والسلام
وای مردم وای از مال حرام
لحظه ای یک لقمه نان شبهه ناک
می نماید عرشیان را اهل خاک
لیک جبران میشود آن نقص ها
بعد رد دین و رد قرض ها
با نم اشکی به دور از واهمه
بر غریبی های پور فاطمه
اشکها جاری شود با شور و شین
تاز دل آرام میگویی حسین
کیست این آقا همان آب حیات
ذبح لب تشنه لب شط فرات
کیست او دار و ندار زینب است
دلبر نیزه سوار زینب است
سر به نی جسمش به زیر دست وپا
کر بلا یا کربلا یا کربلا
برمشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا