هنگامه وصال
در عالم مکاشفه به محضر امام زمان رسید ،حضرت آشفته و غبار آلود ،
عرضه داشت آقاجان چرا شماراچنین آشفته میبینم
حضرت فرمودند: مگر نمی دانی امشب شب نیمه ی ماه رجب است آسمانی ها
برای عمه جانم مجلس عزا بر پا کرده بودند آرام نمیشدند تا من به مجلسشان رفتم و با دیدار من
قلبشان آرام گرفت.
در جای دیگری سوال شد . در مصیبات اعظم زندگی و باز شدن گره های بزرگمان چه کنیم؟
حضرت فرمودند : من امام زمان حجت خدا وقتی دچار گرفتاری سختی می شوم به زیر آسمان می آیم
و خدارا سه مرتبه به عمه جانم زینب سلام الله علیها قسم میدهم
و در آخر قال رسول الله صلی الله:
هرکه گرید برای این دختر
اجر آن میشود معادل با
گریه بر غربت امام حسن
گریه بر داغ سیدالشهدا
واجب الاحترام شد زینب
دختر ارشد کنیز خدا
السلام علیک یا صاحبة المصیبت العظما
هنگامه وصال من و دلبرم شده
این الحسین زمزمه آخرم شده
چشمم به راه مانده کجایی عزیز من
پیراهن تو گرمی بال و پرم شده
از گریه پینه بسته دگر چشم های من
عالم سیاه پیش دو چشم ترم شده
موی سپید و قدکمانم چه دیدنیست
غم های کربلاست چنین یاورم شده
من پیرسالخورده ام و دست های من
محتاج شانه های علی اکبرم شده
از خاطرم نمی رود آن لحظه فراق
ناله زدی که وقت وداع از حرم شده
داغی بوسه از لب تو مانده برلبم
خون گلوی تو نفس حنجرم شده
من بین قتلگاه تو جان دادم ای حسین
این چند ماهه جان تو درد سرم شده
می خواستم بغل کنمت جان تو نشد
نیزه شکسته زحمت این پیکرم شده
من پا به پای پیکر تو ضربه خورده ام
سرتا به پا تمام تنم پر ورم شده
دشمن همینکه پا به روی چادرم گذاشت
گفتم به خویش ارثیه مادرم شده
جان خودت به زور کشیدند چادرم
شاهد ببین که پارگی معجرم شده
دمت گرم