← یا امام حسن→

چهارشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۵۸ ق.ظ

غزل مصیبت جوادالائمه(علیه السلام)




عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند

پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند

مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار

همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند

همچو بسمل شده ای دور خودش می پیچید

به پریشان شدن بال و پرش خندیدند

درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف

دست میبرد به سوی کمرش،خندیدند

آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین

همگی جمع شدند دور سرش خندیدند

یک نفر نیست که از خاک سرش بردارد

بر نفسهای بدون اثرش خندیدند

زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است

بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند

دست پا می زند و نیست کنارش پدری

تا ببیند به عزای پسرش خندیدند

کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود

لشگری دور تن مختصرش خندیدند

هر چه می گفت حسین یاولدی یاولدی..

عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند



نوشته شده توسط ← نعمتی →
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
← یا امام حسن→

اینجا صاحب خانه امام حسن مجتبی (علیه السلام) است
......................................
روز محشربنویسیدبه پیشانی ما لک لبیک حسن ؛
ذکرسربند مسلمانی ایرانی ما لک لبیک حسن
......................................
ممنونم از عطای کریمانه حسن
این رو سیاه را سگ کویش حساب کرد

مهمان به سر خوان نعیمم
همسایه سیدالکریمم
ghasem.ni@gmail.com
قاسم نعمتی

غزل مصیبت جوادالائمه(علیه السلام)

چهارشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۵۸ ق.ظ



عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند

پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند

مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار

همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند

همچو بسمل شده ای دور خودش می پیچید

به پریشان شدن بال و پرش خندیدند

درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف

دست میبرد به سوی کمرش،خندیدند

آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین

همگی جمع شدند دور سرش خندیدند

یک نفر نیست که از خاک سرش بردارد

بر نفسهای بدون اثرش خندیدند

زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است

بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند

دست پا می زند و نیست کنارش پدری

تا ببیند به عزای پسرش خندیدند

کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود

لشگری دور تن مختصرش خندیدند

هر چه می گفت حسین یاولدی یاولدی..

عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۱۰
← نعمتی →

نظرات  (۵)

۲۹ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۳۰ حدیث اشک | اشعار اهل بیت (ع)
سلام و عرض ادب

تسلیت عرض میکنم

کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود

لشگری دور تن مختصرش خندیدند

خیلی سوزناک بود .
کربلا ان شا الله
یا علی مدد
۲۹ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۳۰ دلباختگان حسین(ع)زنجان
در آن عصر که غارت آغاز شد

ترحم زِ دلهـــایــشان دور شد

یکی خنده میکرد و میگفت که

جهیـــزیۀ دخــتــرم جور شــد

**********************

آرام،!نیا خواهر مضطر برگرد

جانِ گلویِ علی اصغر برگرد

اینها همگی دزد سرِقافله اند

تو پیشِ سرِ علی اکبر برگــرد

مهمانم و نوبــت پذیرایی من

تا اینکه نبینی تنِ بی سر ،برگرد

چون خاکِ بیابان دهنش پُرشده بود

با دست اشاره کرد،خواهر برگرد

((محسن داداشـی))
سلام برادر.
شب شهادت قم خوندم و یادت کردم
خیلی زیبا بود
خداخیرت بده
یک نفر نیست......
کربلا جسم علی.......
سلام علیکم. خدا قوت . طیب ا... به کشتی نجاتی که رسید
سلام مطالب قشنگی بود
به من هم سر بزن
راستی اگر با تبادل لینک موافقی من رو با نام بابا حیدر بلینک وخبرم کن با چه اسمی بلینکمت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی